جان ز دنبالش ز جسم ناتوانم می رود
ای طبیبا خیر بادم کن که جانم می رود
می نشینم بر سر راهش نمایان چون نشان
هر کجا چون تیر آن ابرو کمانم می رود
لذت پیکان او از بس که دارم بر جگر
پیش پیش ناوک او استخوانم می رود
خانهای خویش را ای قمریان آتش زنید
از کنار بوستان سرو روانم می رود
می کند امروز صبر و عقل و هوش از من وداع
بار خود را بسته فردا کاروانم می رود
شد یقین کار من بیمار اکنون با خداست
از سر بالین طبیب مهربانم می رود
خواهم از بهر سلامت رفتنش گویم دعا
جوهر گفتار از تیغ زبانم می رود
همچو نقش پای خواهم کرد خود را خاکمال
سوی گلبن بس که شاخ ارغوانم می رود
سیدا روز وداعش چون تصور می کنم
اشک ناکامی ز چشم خونفشانم می رود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به شدت از درد و رنج فراق صحبت میکند. او احساس میکند که جانش در حال رفتن است و از طبیب میخواهد تا به او کمک کند. عشق او به معشوقهاش مانند تیر کمانی است که بر دلش نشسته و دردهای زیادی به او میزند. وی میگوید که باید با این دردها کنار بیاید و صبر کند، اما میداند که این وضعیت او را به سمت مرگ میبرد. شاعر به وداع معشوق فکر میکند و از این تصور اشکهایش جاری میشود. در نهایت، او از این احساس ناامیدی و درد عمیق سخن میگوید و میخواهد از زبانش دعایی برای سلامتی معشوق کند.
هوش مصنوعی: روح من در پی اوست و جسمم ناتوان است. ای پزشک، لطفاً کاری کن که جانم به سلامت برود، چون دارم جان میسپارم.
هوش مصنوعی: من در جادهای که او میآید نشستهام و به وضوح دیده میشوم، مانند نشانهای که در هر جا نشان میدهد. هر جا که او میرود، مانند تیری که از کمان ابرویش پرتاب میشود، میگذرد.
هوش مصنوعی: لذت تیرهای او آنقدر زیاد است که به خاطر دردهای ناشی از آنها، استخوانهایم از جگرم بیرون میرود.
هوش مصنوعی: ای قمریان، خانههای خود را آتش بزنید؛ زیرا از کنار باغ، بوی عطر سرو مرا میبرد.
هوش مصنوعی: امروز دیگر صبر و عقل و درک من نمیمانند و با من خداحافظی میکنند. بار و بنهام آماده است و فردا سفرم آغاز خواهد شد.
هوش مصنوعی: اکنون وضعیت من به گونهای است که مشکل اصلیام با خداست و پزشک مهربانم از کنار بالشم رفته است.
هوش مصنوعی: برای اینکه سلامت رفتن او را بخواهم، برایش دعا میکنم؛ اما به خاطر تیزی زبانم، کلمات به سادگی از دلم خارج میشوند.
هوش مصنوعی: میخواهم مانند رد پای خودم، خود را در خاک غوطهور کنم و به سمت باغ گل بروم، زیرا شاخههای ارغوانی به سوی من میآید.
هوش مصنوعی: وقتی که به روز وداع او فکر میکنم، اشک از چشمانم به دلیل ناکامی و غم جاری میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مشابهیابی بر اساس وزن و قافیه
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.