من دیوانه را ارواح مجنون چون به یاد آید
غبارآلود از دامان صحرا گردباد آید
نگردد سد راه مغفرت بر آدمی عصیان
ترحم خواجه را بر بندگان خانه زاد آید
به بزم اهل دنیا نیست کاری حق شناسان را
به مکتب خانه این قوم طفل بی سواد آید
نگاهم تازه رو برگردد از چاک گریبانش
تماشایم به کف گلدسته از باغ مراد آید
نمی سازند ارباب کرم محروم سایل را
گدا دور است از درگاه سلطان بی مراد آید
در آغاز جوانی توبه اقبال دگر دارد
نسیم فیض در بستان به وقت بامداد آید
بامداد خط از بند قبایش صد گره وا شد
یقین کردم که آخر بستگی ها را کشاد آید
اسیر زلف او ای سیدا عمر ابد باید
اگر آید اجل او را برای خیر باد آید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.