شمعم و پیوسته در رگهای جانم آتش است
در دهانم موج آب و بر زبانم آتش است
ظالمان از بی کسی ویرانه ام را سوختند
جغدم از بی خان و مانی آشیانم آتش است
بلبلم اما مقام دلنشینم گلخن است
سبزه ام خاکستر است و بوستانم آتش است
از سر کوی بتان رخت سفر تا بسته ام
محمل من گرد باد و کاروانم آتش است
ای که با من می کنی سودا به خود اندیشه کن
در بساطم دود آه و بر دکانم آتش است
صحبت من بی می و بی مطرب امشب در گرفت
خانه روشن می کنم تا میهمانم آتش است
نیست دلسوزی به ملک سینه من غیر داغ
سیدا امروز یار مهربانم آتش است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.