تا در آغوش گلستان من آن سرو قد است
نرگس خلد برین باغ مرا چشم بد است
هیچ کس از دل من کلفت ایام نبرد
روزگاریست که آئینه من در نمد است
از چمن کام توان یافت در ایام بهار
سبزه خط گل روی تو ما را سند است
وعده دادن به گدا سیلی روی طمع است
دست بر سینه ارباب کرم دست رداست
پیش نادان سخن پست بلند اقبالست
طفل را غنچه کاغذ گل روی سبد است
مردن او لاست یحی که شود پرده نشین
شمع را روزن فانوس شکاف لحد است
گنبد چرخ که بر رفعت خود می نازد
به مقیمان سر کوی تو پای رسد است
هر که همدوش تو شد مرگ رود از یادش
قدر رعنای تو همسایه عمر ابد است
سیدا از سفر کعبه دل پای مکش
در بیابان طلب هر سر خاری بلد است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ملکا تنت ز جان آمده جانت از خرد است
اورمزدی تو و فرخنده سپندارمذست
شادمان بنشین و ز دست دلفروز بتان
باده بستان که جهان با دل خصمانت بداست
وعده عمر تو از یزدان صدبار ده است
[...]
تاج زر گر بودش فتنه ی از بهر خود است
فتنه این است که در زیر کلاه نمد است
معنی تجربه بشناس و ره تجربه گیر
تا بدانی که تو را ظلم عدالت مدد است
در میانی خزف و گوهرم اندیشه به جاست
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.