باز آیم بر سر آن داستان
داستان دوستان جانفشان
آمد ابراهیم تا کوی منی
قرة العینش دوان اندر قفا
آمدند اندر منی با صد منی
گفت ایشان را منی صد مرحبا
آمد ابراهیم و فرزندش ز پی
گفتش ابراهیم او را یا بنی
فی المنام انی اری ان اذبحک
ماتری فانظر فان الامر لک
دیده ام در خواب ای جان پدر
تا ببرم از تن پاک تو سر
خواسته از من سرت سلطان من
ای به قربان سر تو جان من
در چه کاری و چه داری در نظر
گر سری داری بیا بگذر ز سر
گفت اسماعیل کای جان پدر
من که باشم جان چه باشد چیست سر
آنچه مأموری بکن آن بی درنگ
زود و زود آخر که آمد وقت تنگ
مرغ جان در سینه ام پرواز کرد
دل تپیدن از طرب آغاز کرد
دل تپد از شوق خنجر در برم
سرگرانی می کند بر پیکرم
زود زود ای جان بابا زود باش
بنده ی فرمان آن معبود باش
گرنه فرمان از خدا بد مرتورا
خود سر خود کردمی از تن جدا
خنجرت کو تا به چشم خود نهم
بوسمش دم پس بدست تو دهم
امر حق را جای آور زود زود
جز صبوری ناید از من در وجود
نیست جای صبر اینجا ای عمو
جای شکر است و نشاط و های و هو
صبر باشد در بلاها و الم
کو الم این عین لطفست و کرم
خون ناپاکم به راهش پاک شد
وین سر من لایق فتوراک شد
لایق فتوراک شاه آمد سرم
درگذشت از عرش و کرسی افسرم
خون عاشق چون فدای یار شد
خونبهایش رخصت دیدار شد
کشته شد چون در ره دلدار کس
خونبهایش وصل دلدار است و بس
در سرت جانا اگر سودای اوست
سر به کف نه در پی ایمای دوست
کاسه ای از استخوان پرچرک وریم
بشکن و بستان عوض ملک عظیم
جرعه ی خون نجس انکار کن
دست در آغوش وصل یار کن
چون سر از تن عاقبت خواهی فکند
رو فکن در پای یار ارجمند
گرگ روزی می درد آهوی تن
می خرند او را به نیکوتر ثمن
می خرند او را به ملک جاودان
ان الله اشتری از قرآن بخوان
تا ندریده است گرگ او را شکم
زود رو بفروش آن را بیش و کم
مشتری حاضر ثمن نقد ای پسر
بهر گرگ این بره ی خود را مبر
بره ی خود را به قربانگاه بر
کن فدای آن نگار جان شکر
یا به زیر خنجر فولاد سر
افکن اسماعیل وارش ای پسر
کارد بر حلقوم آن نه آشکار
بذل کن آن را به تیغ آب دار
یا به میدان جهان اکبرش
بربکوب از گُرزه طاعت سرش
خنجر فرمان بر آن کن حکمران
لحظه لحظه بردی این خنجر بران
با طناب شرع بندش دست و پای
خنجر فرمان نهش بر حلق و نای
زیر این خنجر زند گر پا و دست
بایدش برید پا دستش شکست
ای برادر این جهاد اکبر است
کار سلمانست و کار بوذر است
گر به میدان شهادت پا نهی
یکنفس از ذبح کردن وا رهی
چوبه تیری جان برآرد از تنت
نیست آنجا غیر این یک کشتنت
آید اما در جهاد اکبرت
هر نفس صد تیغ و خنجر بر سرت
هر نفس ذبحی و هر دم کشتنی ست
نفس را هر ساعتی جان دادنی ست
نیمروزی می تپد در خون شهید
باشدش زان پس طلوع صبح عید
در جهاد اکبر اما سالها
باید اندر خون خود زد دست و پا
در به روی خود بزرگی بسته بود
از میان خلق عالم رسته بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: داستانی که در این شعر روایت میشود به حضرت ابراهیم و اسماعیل اشاره دارد. ابراهیم در خواب دیده است که باید فرزندش اسماعیل را قربانی کند. اسماعیل با شهامت قبول میکند و به پدرش میگوید هرچه خداوند دستور داده بایستی انجام شود. در این میان، او نگرانی از مرگ ندارد و حتی شور و شوقی برای فدای عشق به خداوند دارد.
شعر به بیان عشق و وفاداری نسبت به پروردگار میپردازد و نشان میدهد که تسلیم در برابر خداوند و ادای دستورات او چگونه میتواند دلی پر از شکر و نشاط را به وجود آورد. همچنین با اشاره به جهاد اکبر، به نبردی درونی انسان برای مقابله با نفس و ناملایمات میپردازد.
در نهایت، شعر بر اهمیت قربانی کردن در راه عشق به خداوند تأکید میکند و اشاره میکند که در مسیر حق، تنها صداقت و جانفشانی میتواند انسان را به وصال محبوب برساند.
هوش مصنوعی: من دوباره به همان داستان برمیگردم، داستان دوستانی که جانشان را برای عشق فدای من کردند.
هوش مصنوعی: ابراهیم به سمت محله من آمد و قرة العینش با شتاب در پی او حرکت کرد.
هوش مصنوعی: جمعیتی با حالتی خوش و شاداب به سراغ من آمدهاند و زمانی که به آنها گفتم که من از کجا آمدهام، آنها با خوشحالی و محبت پاسخ دادند.
هوش مصنوعی: ابراهیم و پسرش آمدند و ابراهیم به او گفت: ای پسرم.
هوش مصنوعی: در خواب دیدم که تو را قربانی میکنم، آنچه را میبینی، بنگر که این تصمیم به تو مربوط است.
هوش مصنوعی: در خواب دیدهام که میخواهم سر پاک تو را ببرم، ای جان پدر.
هوش مصنوعی: از من فقط خواستهای که برای تو اطاعت کنم، ای کسی که جانم را برای سر تو فدای میکنم.
هوش مصنوعی: اگر در کاری مشغولی و هدفی در نظر داری، اگر اندیشهای داری، پس با تکیه بر آن فکر، از موانع عبور کن و بر مشکلات غلبه کن.
هوش مصنوعی: اسماعیل گفت: ای جان پدر، من چه جایگاهی دارم و جان چیست و چه معنایی دارد؟
هوش مصنوعی: هر کاری که به تو سپرده شده است را بدون تأخیر انجام بده، زیرا زمان به سرعت میگذرد و دیر یا زود به پایان میرسد.
هوش مصنوعی: این جمله توصیف احساسات عمیق و شادابی درونی فرد است. میگوید که روح یا احساسات او مانند یک پرنده در سینهاش به پرواز درآمده و باعث شده که دلش از شادی و خوشحالی به تپش بیفتد. این احساس میتواند بیانگر سرور و نشاط درونی باشد.
هوش مصنوعی: دل من از شوق بسیار تپش میزند، و در آغوشم مانند یک سرگرمی، خنجر زخمی بر جسمم میزند.
هوش مصنوعی: ای جانم، سریع باش و به خواستههای معبودت توجه کن و به عنوان بندۀ او عمل کن.
هوش مصنوعی: اگر نبود فرمان خدا، من خودسرانه از بدنم جدا میشدم.
هوش مصنوعی: دستت را به من بده تا با عشق و محبت، چشمانت را ببوسم.
هوش مصنوعی: به فرمان حق باید به سرعت عمل کرد، اما از من جز صبوری چیزی در دسترس نیست.
هوش مصنوعی: این جا جایی برای صبر کردن نیست، ای عمو! اینجا زمان شکرگزاری و شادی و سر و صداست.
هوش مصنوعی: تحمل در مشکلات و ناراحتیها، خود نشانهای از محبت و مهربانی است.
هوش مصنوعی: خون ناپاک من به خاطر راه درست پاک شد واین سر من شایسته نور و روشنایی شد.
هوش مصنوعی: فروماندهای را که شایسته قدرت و عظمت است، از سلطنت و مقامش فراتر رفتهام و از هر مقام و منزلتی رها شدهام.
هوش مصنوعی: عشق و فدای یار باعث شد که عاشق به دیدار محبوبش نائل شود و این احساس عاشقانه، ارزش و بهای خون عاشق را مشخص کرد.
هوش مصنوعی: کسی که در راه عشق معشوق جان خود را از دست میدهد، تنها چیزی که میتواند به او ارزش بدهد، وصال محبوبش است.
هوش مصنوعی: اگر در ذهن تو عشق او وجود دارد، نباید سر را در معرض نگاه دیگران بگذاری و به اشارههای دوست توجه کنی.
هوش مصنوعی: که میگوید: ظرفی که از استخوانهای آلوده پر شده است را بشکن و در عوض آن، حکومتی بزرگ به دست بیاور.
هوش مصنوعی: سعی کن به جای فکر کردن به چیزهای ناپسند و منفی، خود را در آغوش محبت و دوستی با محبوبت قرار دهی و از آن لذت ببری.
هوش مصنوعی: وقتی که روزی جان از بدنت خارج خواهد شد، بهتر است که در آن لحظه به محبوب و عزیزت توجه کنی و در برابر او قرار بگیری.
هوش مصنوعی: گرگ یک روز شکار میکند و آهوی ضعیف را میدرند و آن را با قیمت بیشتری به فروش میرسانند.
هوش مصنوعی: خداوند او را به بهشت جاوید میخرد، پس قرآن را بخوان.
هوش مصنوعی: تا زمانی که گرگ هنوز او را نخورده، بهتر است با قیمت مناسب آن را بفروشی.
هوش مصنوعی: پسر، وقتی مشتری نقد آمده، مراقب باش که برهات را به دام گرگی ندهی.
هوش مصنوعی: برهات را به قربانگاه ببر و فدای آن معشوق زیبا و دلنواز خود کن.
هوش مصنوعی: ای پسر، مانند اسماعیل که سرش را زیر خنجر فولاد نهاد، تو نیز آماده باش.
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی نجات بخش و مهربانانه اشاره دارد. شخصی که در خطر است، به جای استفاده از خشونت و آسیب رساندن، باید با محبت و عطوفت به او کمک کند. در واقع، پیام آن این است که باید در شرایط سخت و دشوار، به جای کارهای خشن، از راههای مسالمتآمیز و انسانی برای حل مشکل استفاده کرد.
هوش مصنوعی: در میدان بزرگ جهان، به او اقتدار و قدرت ببخش تا از طریق فرمانبری و عبودیت، به اوج برسد.
هوش مصنوعی: با قدرت و دقت، در هر لحظه باید از این خنجر تیز استفاده کنی و بر دیگران تسلط پیدا کنی.
هوش مصنوعی: با قوانین شرعی او را به شدت کنترل کن و با قدرتی که داری، او را محدود کن تا نتواند هیچ حرکتی بکند.
هوش مصنوعی: اگر کسی زیر این خنجر بیفتد، باید پایش و دستش را قطع کرد، چون در این حال حتی اگر پایش بشکند، چارهای جز این نیست.
هوش مصنوعی: ای برادر، این جنگ بزرگتر از هر نبرد دیگری است و این کار متعلق به سلمان و ابوذر است.
هوش مصنوعی: اگر به میدان جنگ قدم بگذاری، دیگر از کشتن و قربانی کردن نخواهی ترسید.
هوش مصنوعی: در آنجا جز از قتل تو چیزی دیگری نمیتواند جان تو را بگیرد. اگر ضربهای به تو بزند، مانند تیر، جانت را از بدن نخواهد کشید.
هوش مصنوعی: هر نفس که به تو نزدیک میشود، در واقع با خود سختیها و چالشهای زیادی را به همراه دارد.
هوش مصنوعی: هر لحظه از زندگی ما به نوعی پایان دادن به چیزی است و هر نفس که میکشیم فرصتی برای از دست دادن یا تجدید حیات است. در هر ساعتی که میگذرد، ممکن است زندگی را از دست بدهیم یا به نوعی دوباره جان بگیریم.
هوش مصنوعی: در میانه روز، نبضی به خون شهید میزند و پس از آن، صبح عید طلوع میکند.
هوش مصنوعی: در تلاش برای مبارزه و تلاش درونی، سالها باید در سختی و چالشها تلاش کرد و مانند کسی که در درون خود در حال جنگ است، فعالیت کرد.
هوش مصنوعی: بزرگی در دل خود را بر روی دیگران بسته بود و از میان مردم گزارشی غیرعادی داشت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.