این فنا نبود مقام هرکسی
مسند سلطان کجا و هر خسی
این فناء اهل قربست و وصول
چون شدی واصل تورا یابد حصول
مخلصین را هم فناء دیگرست
زان فناشان تاج عزت بر سر است
این فنا را خود بود در نزد دوست
خویش را دیدن که یک رشحه ازوست
ذات وصف فعل خود دیدن عیان
خویش را لیکن ندیدن در میان
دیدن اینها ولی بی خویشتن
دیدن خود بی خود اندر انجمن
از خودی خود چنان گشتن رها
که نه خود ماند دگر نی من نه ما
همچو آن نور ضعیف ماهتاب
در بر دریای نور آفتاب
پرتوی گر ماه دارد از خور است
ماه بی خور خود سیاه و ابتر است
گرنه با خورشید باشد روبرو
جز سیه رویی چه باشد مه بگو
گر نباشد نور خورشید علا
آنچه باشد جز سیاهی کم بها
اینچنین باشند یکسر کاینات
هم به فعل و هم به وصف و هم به ذات
نیست ممکن راز خود چیز دگر
جز سوادالوجه امکان ای پسر
آنچه دارد جمله نور مه شمار
پیش ذات و وصف فعل کردگار
این مثال است ای برادر این مثال
این زبانم لال بادا لال لالا
نسبت خورشید و مه اینجا خطاست
این نهایت دارد و آن بی انتهاست
از پی تمثیل گویم این سخن
ای خدای ذوالمنن بگذر ز من
ممکن ار دارد وجودی از حق است
پرتوی از آن وجود مطلق است
نی به این معنی که خود دارد وجود
کی توان از شب سیاهی را زدود
کی توان گفتن زمین نورانی است
بلکه خاک تیره و ظلمانی است
گرچه یابد روشنی از آفتاب
آفتاب اندر رکابش انقلاب
جلوه ای کرده است خورشید قدم
پرتوش افتاد بر دشت عدم
صبح هستی اندر آن کشور دمید
این نمایشها در آنجا شد پدید
هرچه بینی در جهان غیر از خدا
جملگی هیچند و معدوم و فنا
جملگی بودند از عهد قدم
منغمر در بحر ظلمات عدم
جملگی مدهوش خواب نیستی
مستتر اندر حجاب نیستی
جمله در خواب عدم ظلمت نشین
اندر آن بیغوله در ظلمت دفین
کامد آن بیغوله را وقت سحر
صبح دولت از افق برداشت سر
شقه ای از نور خورشید وجود
اندر آن دریای ظلمت رخ نمود
هرکه از خواب عدم بیدار شد
هر که مست نیستی هشیار شد
از فروغش شد نمایان صد هزار
نوعروسان شد پر از رنگ و نگار
لمعه ای تابید بر غیب و شهود
عالم غیب و شهادت در گشود
این نمایشها ز نور روی اوست
عطرها از گلبن خوشبوی اوست
شد عیان افعال اوصاف ذوات
پس ز نور فعل نور و وصف ذات
نیستی شان از خود و هست از خداست
هستشان از نور مهر کبریاست
رو بخوان از آن کتاب بی قصور
ای برادر آیه الله نور
رو ز شاه دین شنو یا من اخاء
کل شیئی نور وجهه بالملاء
هیچ باشد هرچه باشد جز ازو
هیچ میدان خویشتن را ای عمو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن به بررسی مفهوم فنا و وجود میپردازد. در آن بیان میشود که مقام فانی به مقام هر کسی تعلق ندارد و فنا مختص اهل قرب و رسیدن به حقیقت است. فنا به معنای از خود گذشتن و نیافتن خویش در میان است، که به فرد این امکان را میدهد تا به تجلیات الهی نزدیکتر شود.
شاعر با مثالهایی از نور ماه و خورشید، به تفاوت میان وجود محدود و وجود نامحدود اشاره میکند. نور خورشید به عنوان منبع حیات و نور، نمادی از وجود مطلق است، در حالی که ماه بدون خورشید به تاریکی و نیستی میانجامد.
در نهایت، شاعر نشان میدهد که همه موجودات نزد خداوند و به واسطه او وجود دارند و هر چیزی غیر از او در واقعیت چیزی جز عدم و فنا نیست. بیداری از خواب عدم و درک حقیقت وجود تنها با نور الهی ممکن است. این نور نه تنها نامحسوس است بلکه در موجودات تجلی یافته و آنها را زنده میکند.
به عبارتی دیگر، همه چیز به نور و وجود الهی وابسته است و بدون او هیچ وجودی معنی ندارد.
هوش مصنوعی: این زوال و فنا برای هر کسی نیست، جایگاه پادشاهی و سلطنت متعلق به افراد خاصی است و نمیتوان آن را به افراد بیارزش و کماحترام داد.
هوش مصنوعی: این دنیا جای بیگانگان است و وقتی به حقیقت نزدیک شوی، به آنچه که میخواهی خواهی رسید.
هوش مصنوعی: بندگان واقعی خدا نیز نوعی فنا دارند، اما این فنا باعث میشود که بر سرشان تاج عزت و افتخار قرار گیرد.
هوش مصنوعی: این فنا در واقع زندگی را به ما نشان میدهد که در نزد دوستان به دیدن یک ذره از حقیقت و وجود خود هستیم.
هوش مصنوعی: فرد در تلاش است تا ویژگیهای حقیقی خود و عملکردش را به روشنی مشاهده کند، اما نمیتواند آنچه درون خود دارد و به آن دقت کند را ببیند.
هوش مصنوعی: در اینجا صحبت از تجربهای عمیق و روحانی است. گویا شخصی در جمع افرادی را میبیند ولی خودش را در درونشان گم کرده است. این وضعیت نشان دهنده نوعی از خودفراموشی یا غرق شدن در جذابیتهای محیط و دیگران است. به عبارتی، وقتی که فرد در کنار دیگران است، همه چیز را میبیند ولی خود را گم کرده و نمیتوان به هویت خود پی ببرد.
هوش مصنوعی: به گونهای از خود آزاد شد که دیگر نه منی باقی ماند و نه ما، بهطوری که به هیچچیز وابسته نیست.
هوش مصنوعی: مانند نوری کمسویی از مهتاب که در برابر دریای روشن آفتاب قرار دارد.
هوش مصنوعی: اگر ماه نوری دارد، به خاطر خورشید است؛ بدون خورشید، ماه تاریک و ناقص میشود.
هوش مصنوعی: اگر با خورشید روبرو شوی، جز سیاهی و تیرگی چه چیزی باقی میماند؟ پس ای ماه، بگو ببینم!
هوش مصنوعی: اگر نور خورشید نباشد، هر چه دیگر باشد جز سیاهی بیارزش نیست.
هوش مصنوعی: تمام کائنات به طور کامل در جنبههای عملی، ویژگیها و ذات خود اینگونه هستند.
هوش مصنوعی: رازی که در دل دارم هیچ چیز غیر از وجود و امکانش نیست، پسر.
هوش مصنوعی: تمامی نیکیها و زیباییها که در عالم وجود دارد، از نور و درخشش چهرهی توست و این نشاندهندهی صفات و اعمال خداوند است.
هوش مصنوعی: این یک نمونه است، ای برادر؛ این فقط یک نمونه است. ای کاش زبانم بند میآمد و نمیتوانستم چیزی بگویم.
هوش مصنوعی: در اینجا، رابطه میان خورشید و ماه نادرست است. خورشید دارای محدودیتی است و نهایتی دارد، در حالی که ماه بیپایان و نامتناهی است.
هوش مصنوعی: ای خداوند بزرگ و بخشنده، از من بگذرم و مرا رها کن تا به سراغ تشبیه و مَثَل بروم و دربارهاش سخن بگویم.
هوش مصنوعی: اگر وجودی داشته باشد، از حقیقت الهی نشأت گرفته و نشانگر آن وجود بینهایت است.
هوش مصنوعی: نی به معنای این است که وجودش غیرقابل انکار است. آیا میتوان از تاریکی شب فاصله گرفت و آن را کنار زد؟
هوش مصنوعی: هیچکس نمیتواند بگوید زمین روشن و نورانی است، چرا که این خاک تیره و تاریک است.
هوش مصنوعی: اگرچه نور و روشنی از آفتاب به او میرسد، اما در واقع آفتاب از او تأثیر میپذیرد و دچار تغییر و تحول میشود.
هوش مصنوعی: خورشید نمایشی زیبا از خود به نمایش گذاشته و پرتوهای تابش آن بر بیابان خالی و بیپایان افتاده است.
هوش مصنوعی: صبح زندگی و وجود در آن سرزمین آغاز شده است و این نمایشها و جلوهها در آنجا بروز کردهاند.
هوش مصنوعی: هر چیزی که در جهان غیر از خدا میبینی، همهاش بیاهمیت و ناپایدار است.
هوش مصنوعی: همه کسانی که از زمانهای قدیم وجود داشتند، در عمق تاریکی عدم غرق بودند.
هوش مصنوعی: همه در خواب و غفلت هستند و تو در حالتی هستی که وجودت زیر پوشش مستی نهفته است.
هوش مصنوعی: همه چیز در خواب گمشدهای که در تاریکی پنهان است، در فضای آن جای دارد.
هوش مصنوعی: در وقت صبح، دوران جدید و خوشبختی آغاز میشود و این مکان نیز که زمانی دور از نظر بود، حالا از افق نمایان شده است.
هوش مصنوعی: در دل آن دریای تاریکی، شعلهای از نور خورشید ظاهر شد.
هوش مصنوعی: هر کسی که از خواب غفلت بیدار شده و به آگاهی رسیده باشد، دیگر تحت تأثیر نشئگیِ دنیا نیست.
هوش مصنوعی: نور او باعث شد که هزاران دختر جوان درخشان و زیبا به شکلی پررنگ و جلوهدار ظاهر شوند.
هوش مصنوعی: پرتو نوری بر عالم پنهان و آشکار تابید و در نتیجه، رازهای عالم غیب و شهود نمایان شد.
هوش مصنوعی: این نمایشها و زیباییها ناشی از نور و درخشش اوست و عطرها نیز از گلزار خوشبوی او به مشام میرسند.
هوش مصنوعی: با ظهور و نمایان شدن کارها، ویژگیها و ماهیتها روشن گشت. پس از نور عمل، نور وصف وجود نیز آشکار میشود.
هوش مصنوعی: وجود آنها از جانب خودشان نیست و وجود واقعیاشان به خدا بستگی دارد. هستیشان از نور مهر و عظمت الهی ناشی میشود.
هوش مصنوعی: ای برادر، از آن کتاب بینقص بخوان که روشنیبخش است و تو را به سوی حقیقت هدایت میکند.
هوش مصنوعی: از روی شاه دین بشنو که من به دوستی با هر چیزی، نور چهرهاش را در میان جمع میبینم.
هوش مصنوعی: هر چیزی که وجود دارد و هر آنچه دربارهاش فکر میکنی، جز او بیمعنی است. پس ای عمو، خودت را جز از او ندان.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.