همچو اختر روز کاندر آسمان
نی ز جرم و نی ز نور آن نشان
گفت با کیوان یکی ایوان نشین
کای در ایوان فلک مسند گزین
ای ز نورت چرخ هفتم راضیا
هفت گردون از بهایت بابها
بینمت شبها در این نیلی حصار
نور افکن از یمین و از یسار
اندرین میدان به جولان و طرید
در امان از لیت لیت و کید کید
گاه می تازی ز مغرب سوی شرق
گاه کشتی می کنی در غرب غرق
گاه با بهرام سفاکی به جنگ
گه در آغوش آوری ناهید تنگ
گاه با ماهی به مهر و گه به خشم
گاه در چشمک زدن هر سو به چشم
خور ز خاور چون برون آورد سر
نی ز تو ماند نشانی نی اثر
نی تو پیدا در سمک نی در سما
می ندانم می گریزی تا کجا
یا شوی در روز فانی ای عجب
بسته گویا جان تو با جان شب
یا بود خورشید عزرائیل تو
یا تو هابیلی و آن قابیل تو
گفت نی نی من همان هستم که شب
در فلک بودم به صد شور و طرب
نی گریزم نی شوم فانی و نیست
نی ز خورشیدم گله نی داوری ست
لیک پیش هست او من نیستم
او اگر خود هست پس من چیستم
پیش نور او نتابد نور من
دیده ها گردند ازین رو کور من
دیده ای کان نور را بینا شود
کی دگر بر چهره ی من وا شود
هر که دید آن نور با صد زیب و فر
نور من کی دید او را در نظر
قطره را بینی اگر تنها بود
چون به بحر افتاد کی پیدا بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری است که به توصیف نور و سایه، وجود و عدم، و ارتباط انسان با عالم بالا میپردازد. شاعر با بیان اینکه نور خورشید و سایر پدیدهها به طور مستقل و جداگانه شناخته نمیشوند، به تأمل در مورد وجود و عدم خود میپردازد. او تأکید میکند که در پرتو نور، وجود و هویت او محو میشود و تا وقتی که این نور وجود دارد، او به عنوان شخصیت مستقل نمیتواند کنار آن بایستد. در نهایت، شعر به مفهوم وحدت وجود اشاره دارد و این نکته را مطرح میکند که انسان در مقایسه با نور بزرگ هستی، تغییرناپذیر و ناپیداست.
هوش مصنوعی: مانند ستارهای در روز که در آسمان نه از جرمش و نه از نورش نشانی نیست.
هوش مصنوعی: کسی به کیوان میگوید که ایواننشین است و بر صندلی آسمان نشستهای.
هوش مصنوعی: ای کسی که نورت موجب خرسندی آسمان هفتم است، هفت گردون به خاطر ارزش تو، به تو احترام میگذارند.
هوش مصنوعی: هر شب در این محیط رنگی تو را میبینم که نور میپاشی از سمت راست و چپ.
هوش مصنوعی: در این عرصه، آزادانه فعالیت کن و از ترفندها و نقشههای دشمنان در امان باش.
هوش مصنوعی: گاهی از سمت مغرب به سوی شرق میشتابی و گاه در غرب به درون دریا غرق میشوی.
هوش مصنوعی: گاهی با بهرام، که شخصیتی سخت و بیرحم دارد، به جنگ میروی و گاهی هم در آغوش ناهید، که نماد عشق و زیبایی است، آرام میگیری.
هوش مصنوعی: گاهی با محبت و دوستی، و گاهی با خشم و غضب، و گاهی هم با اشارههای گاهبهگاه به اطراف، در حال ارتباط با دیگران هستم.
هوش مصنوعی: خورشید مانند نی که از سمت شرق طلوع میکند، سر خود را بیرون میآورد، و از تو نشانی باقی میماند، مانند اثر و نشانهای که نی از خود به جا میگذارد.
هوش مصنوعی: تو را در اینجا نمیبینم، نه در آب و نه در هوا؛ نمیدانم کجا میگریزی و از من دور میشوی.
هوش مصنوعی: شاید روزی با مرگ روبرو شوی، اما جالب است که به نظر میرسد وجود تو به طور عجیبی به شب و تاریکی وابسته است.
هوش مصنوعی: این جا دو حالت مطرح شده است: یا تو خود همان کسی هستی که جانها را میگیرد (عزرائیل) و یا اینکه تو مانند هابیل هستی و آن شخص مقابلت قابیل است. این مفاهیم به تضاد میان زندگی و مرگ و نیز روابط انسانی اشاره دارد.
هوش مصنوعی: من همان کسی هستم که شب در آسمان با صدایی شاد و مرفه حضور داشتم.
هوش مصنوعی: من نه فرار میکنم و نه به نابودی میرسم و نیستی را تجربه میکنم، نه از خورشید گلهمندم و نه قضاوتی وجود دارد.
هوش مصنوعی: اما او هست و من نیستم. اگر او خودش وجود دارد، پس من چه کسی هستم؟
هوش مصنوعی: در حضور نور او، نور من هیچ تاثیری ندارد و چشمانم به همین خاطر نابینا میشوند.
هوش مصنوعی: آیا تا به حال دیدهای که چشمی با نور آشنا شود و دیگر نتواند به چهرهام نگاه کند؟
هوش مصنوعی: هر کسی که آن نور را با صدای زیبا و زیبایی اش دید، کیست که او را در نظر بگیرد؟
هوش مصنوعی: اگر یک قطره را ببینی، وقتی تنهاست به نظر میرسد کوچک و بیاهمیت است، اما وقتی به دریا میپیوندد، دیگر قابل تشخیص نیست و وجودش در آن حجم بزرگ گم میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.