از برای اهل قرب بارگاه
هست آن را طاعت و این را گناه
زانکه بیند آن نبیند آنچه این
شاه را بیند به خود هرجا قرین
آن بود در بزم و این بیرون در
این بر شاه وز شه این بی خبر
آنچه در بیرون در باشد روا
کی روا باشد به بزم پادشا
نکته ی دیگر بود در این خبر
گوش دار و بشنو از من ای پسر
این یکی چون قدر شه نشناخته
نرد عشقی با خیالش باخته
طاعت خود را همی بیند صواب
خواندش طاعات و زان جوید ثواب
آن یکی از شه چه آگه تر بود
این عملها نزد او ابتر بود
آن یکی بیند عمل نسبت به خویش
این یکی شه را و اعمال پریش
مرد عامی کرد یک رکعت نماز
چشم او بر راه گردونست باز
تا مگر جبریل می آید کنون
وحی و الهام آیدش بیچند و چون
گر گدایی را ببخشد درهمی
پرکند از صیت احسان عالمی
خواصگان در خون خود غلتند باز
از حیا و شرم در عجز و نیاز
جان دهند و آستین بر چشم تر
کاین نباشد لایق آن خاک در
آری آری نیم جانی سست و مست
ای خدا کی لایق درگاه توست
با منی از چرک و خون آکنده ای
کهنه انبانی چرا پس ژنده ای
من که باشم جان کنم در کار تو
جان چه باشد تا کنم ایثار تو
چون ندارم لیک غیر از نیم جان
وین بدن را هم دو مشت استخوان
هردو را سازم فدای راه آن
گو به راه تو فدا کرده است جان
جان فدای آنکه جان بهر تو داد
هم به خون خود براهت اوفتاد
جان فدای آنکه بیند روی تو
یا رهی دارد شبی در کوی تو
جان من بادا فدای آن زبان
کو به نام تو بگردد در دهان
جان به قربان زبانی کو شبی
با نشاط دل بگوید یا ربی
جان فدای آن دو دست ارجمند
کان به دربارت سحر گردد بلند
جان فدای خاک آن پایی که شاد
نیم شب در حضرت تو ایستاد
گر نه جانم بهر اینها هم سزاست
جان فدای هرچه در ملک شماست
هرچه باشد در جهان چون شد از آن
جان فدای هرچه باشد در جهان
هرچه هست اندر جهان چون از تو هست
هرچه دارم من فدای هرچه هست
خودفروشیها بس است ای بوالفضول
تو چه داری و که باشی ما تقول
این سخن بگذار و سر کن داستان
از تمام داستان راستان
باقی حال ملایک با خلیل
باز گو ای اهل محفل را دلیل
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن به بررسی مفهوم طاعت و گناه در رابطه با درگاه خداوند و مقامات معنوی میپردازد. اشاره میشود که عمل و نیّت افراد به دو دسته تقسیم میشود: کسانی که از مقام خود بیخبرند و بر اساس ظواهر به طاعت میپردازند، و کسانی که با درک عمیقتری از مقام الهی به اعمال خود نگریسته و برکات بیشتری از آن میبرند.
همچنین تأکید میشود که درگاه خداوند جای پاکی و خلوص است و انسانها باید با تواضع و درک نقصهای خود به درگاه او نزدیک شوند. افرادی که از اوضاع خود غفلت کرده و به دنبال ریا و شهرت هستند، بازندهاند.
در ادامه، شاعر به ابراز ارادت و فدای جان کردن به خاطر عشق به خدا و کسانی که در راه او گام برمیدارند میپردازد و برکات و عظمت خداوند را وصف میکند. این متن دعوتی به خودشناسی و درک عمیقتر از رابطه انسان با خدا و عالم معنا دارد.
هوش مصنوعی: برای کسانی که نزدیک به خدا هستند، اطاعت از دستورات الهی اهمیت دارد و رفتارهای ناپسند، گناه به حساب میآید.
هوش مصنوعی: زیرا که کسی که به کمالات آن پیامبر نرسیده، نمیتواند مانند آن شاه درک و درایت داشته باشد. هر جا که باشد، بر خودش تاثیر میگذارد.
هوش مصنوعی: او در جشن و شادی حضور دارد، اما در اینجا از این موضوع بیخبر است و در حالتی دیگر قرار دارد.
هوش مصنوعی: آنچه در خارج از دسترس باشد، چگونه میتواند در محفل پادشاه جایز و مناسب باشد؟
هوش مصنوعی: نکتهی دیگری در این خبر وجود دارد که باید به آن توجه کنی و از من بشنوی، پسر.
هوش مصنوعی: این شخص به دلیل ندانستن ارزش عشق، در بازی احساسات و خیالهای خود شکست خورده است.
هوش مصنوعی: او عمل به دستورات الهی را درست میداند و آن را عبادت میخواند و از خدا پاداش و جزا میخواهد.
هوش مصنوعی: کس دیگری از پادشاه بهتر میدانست که این کارها در نظر او بیثمر و ناقص است.
هوش مصنوعی: یک نفر کارهای خود را میبیند و به رفتارهایش توجه میکند، در حالی که نفر دیگر فقط به رفتار شاه و کارهای او که بینظم و پریشان است، نگاه میکند.
هوش مصنوعی: یک شخص عادی در حال ادای نماز است، در حالی که توجهش به آسمان و ستارهها معطوف شده است.
هوش مصنوعی: جبریل در حال حاضر میآید و وحی و الهام را به او میدهد، بدون هیچ قید و شرطی و به طور آزاد.
هوش مصنوعی: اگر کسی به یک گدا پولی ببخشد، نام نیک او در سراسر جهان منتشر میشود و از احسانش همه خبر پیدا میکنند.
هوش مصنوعی: افراد بزرگوار و محترم، به خاطر حیا و شرم خود در برابر نیاز و ضعف، به حالت خود را به خاک میافتند.
هوش مصنوعی: افرادی جان خود را فدای عشق میکنند و با دستمالی اشکهای خود را پاک میکنند، زیرا آن خاک (خاکی که در آن عاشقانه زندگی میکنند) ارزش این درد و رنج را ندارد.
هوش مصنوعی: بله، من ناتوان و بیحال هستم. خداوندا، چه کسی شایسته حضور درگاه توست؟
هوش مصنوعی: تو که پر از کثیفی و زخم هستی، چرا همچنان در این وضعیت ژنده و نامناسب باقی ماندهای؟
هوش مصنوعی: من چه جایگاهی دارم که بخواهم برای تو فداکاری کنم؟ جان چه ارزشی دارد که بخواهم در راه تو جان فشانی کنم؟
هوش مصنوعی: من چیزی جز نیمه جانم ندارم و این بدن هم فقط از دو مشت استخوان تشکیل شده است.
هوش مصنوعی: هر دو را فدای راه تو میکنم؛ چون او نیز به خاطر تو جانش را فدای راه تو کرده است.
هوش مصنوعی: جان من فدای کسی است که جانش را برای تو نهاد و با خونش به راه تو افتاد.
هوش مصنوعی: جانم را فدای کسی میکنم که یا چهرهی تو را میبیند یا شبی را در کوی تو سپری میکند.
هوش مصنوعی: جان من فدای آن زبانی باشد که به خاطر تو در دهان بگردد.
هوش مصنوعی: جانم را فدای زبانی میکنم که شبی با دل شاد بگوید: پروردگارا!
هوش مصنوعی: جانم را فدای آن دو دست عزیز میکنم که در درگاه تو چون سحر، بلند و بزرگ میشود.
هوش مصنوعی: جانم را فدای خاک پای کسی میکنم که نیمه شب، به شادابی در حضور تو ایستاد.
هوش مصنوعی: اگر جانم برای این مسائل هم ارزش ندارد، جانم را فدای هر چیزی که متعلق به شماست میکنم.
هوش مصنوعی: هر چیزی که در این دنیا وجود دارد، جان من برای آن فدای هر چیزی در این جهان میشود.
هوش مصنوعی: هرچیزی که در جهان وجود دارد، به دلیل توست. هر آنچه من دارم، فدای آنچه که وجود دارد میشود.
هوش مصنوعی: دیگر از خودفروشیها دست بردار، ای کسی که سر در کار دیگران میکنی. تو چه چیزی داری و چه کسی هستی که اینقدر درباره دیگران صحبت میکنی؟
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که بحث را کنار بگذار و به سراغ حکایت بزن، یعنی از تمام داستانهای درست و راست سخن بگویید.
هوش مصنوعی: حالت و احوال فرشتگان را با ابراهیم خلیل بازگو کن، ای کسانی که در این محفل هستید، دلیل و نشانهای برایشان بیاورید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.