گنجور

 
ملا احمد نراقی

طاعت من نی ز شوق جنت است

نی ز بیم آتش پر وحشت است

از عبادت نی طمع دارم نه بیم

هرچه می خواهی بکن ما از توایم

گر ببخشی ور بسوزانی رواست

نی کسی را جرأت چون و چراست

بنده را با این کن و آن کن چه کار

ملک ملک توست ای پروردگار

بنده ایم و پیشه ی ما بندگی است

بندگیهامان همه شرمندگیست

چون تورا اهل پرستش یافتم

در سپاس و طاعتت بشتافتم

چون تورا دیدم سزاوار سپاس

بندگی را هم بر آن کردم قیاس

برالوهیت دو دیده دوختم

وز خدایی بندگی آموختم

بندگی آموز از آن آزاده مرد

کس خدا را بندگی چون او نکرد

هان و هان همراه آن آزاد رو

بگذر از مزدوری و آزاد شو

چیست آزادی در این ره بندگی

بندگی شد شاهی و فرخندگی

طاعت مزدور بهر اجرت است

بنده را طاعت ز خوف و خشیت است

زین نکوتر اینکه چون من بنده ام

بندگیها می کنم تا زنده ام

خویشتن بینی در اینها اندر است

طاعت احرار از اینها برتر است

طاعت آزادگان دانی که چیست

این که در نیت بجز معبود نیست

چونکه او را اهل طاعت دیده اند

طاعت او زین سبب بگزیده اند

چون سزاوار نماز و طاعت است

طاعت او خواجگی و حشمت است

بنده باید بودن اما ای پسر

طاعت آزادگان باشد هنر

طاعت احرار خواهند از شما

نی ز قید بندگی گشتن رها

جوید از تو طاعت احرار را

نی ز سر کردن برون افسار را

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode