سخت ماند داستانت ای عمو
قصه ی آن را که در چه شد فرو
در بیابان آن یکی می رفت فرد
شیر مستی دید او را حمله کرد
هرکه او تنها سفر کرد ای رفیق
صد خطر پیش آمد او را در طریق
کی تواند دید او جز یک جهت
از جهان دیگرش آید سمت
آن جوان بگریخت از شیر غرین
با دل صد بیم وحشت را قرین
رشته امید او بگسیخته
دید در چاهی رسن آویخته
آن رسن بگرفت و اندر چاه شد
تا لب چه شیرش از همراه شد
بر سر چه شیر نر بنشست و او
قطره آسا اندر آن چه شد فرو
نیم راه چه چو طی کرد آن پسر
بر نشیب چاه افتادش نظر
اژدهایی دید بگشوده دهان
منتظر تا طعمه سازد آن جوان
هوشش از سر رفت و رنگ از رخ پرید
خون دل از دیده اش بر رخ دوید
ناگهانش آمد آوازی به گوش
سوی بالا دید و دید آنجا دو موش
از پی قطع رسن اندر جدل
تقطعان الحبل جذه بالعجل
ریسمان را می بریدند ای ودود
رشته عمرش همی برند زود
آه تا بینی رسن بگسیخته
خون این بیچاره در چه ریخته
آه تا بینی فتد در قعر چاه
طعمه گردد اژدها را آه آه
چونکه دید آن ماجرا را آن جوان
ماند مسکین زار و حیران در میان
داد از حیرت خدایا داد داد
حیرتم زنجیرها بر دل نهاد
حیرتوست آن کو جگرها خون کند
عقل را حیرت ز سر بیرون کند
آنکه شد تا سوی مقصد شاد شد
آنکه شد مأیوس هم آزاد شد
آن یکی بیمار و او رست از مرض
جان او شد شاد و حاصل شد غرض
وان دگر مردش مریض آزاد شد
شد دو روزی هم غمش از یاد شد
ماتم آن دارد که اندر حیرت است
نی مریضش را اجل نی صحت است
زین سبب بیمار داری ای پسر
نزد دانا شد ز بیماری بتر
وان یکی فهمید معنی را درست
لاله های شادیش از سینه رست
وان دگر مأیوس از فهمیدن است
فارغ است و در پی خوابیدن است
آنکه نی فهمید و نی مأیوس شد
سینه اش زندان صد مفروس شد
نی مزه از خواب بیند نی ز خور
خون خورد از اول شب تا سحر
آن یکی بگرفت تخت و شاه شد
بی تحیر بر فراز کاه شد
وان دگر یک ترک تاج و تخت کرد
فکر کار آب و نان و رخت کرد
هریکی را بهره ای از راحت است
وان آن مسکین که اندر حیرت است
زین سبب آن افتخار عالمین
قال ان الیأس احدی الراحتین
هرکه باشد در میان خوف و بیم
باشدش پیوسته دل از غم دونیم
همچو آن مسکین که اندر چاه شد
ز اژدها و موشها آگاه شد
مانده مسکین واله اندر کار خویش
با دلی صد چاک و جانی ریش ریش
در میان چه نگون آویخته
جای اشک از دیده ها خون ریخته
دید ناگه خیل زنبور عسل
در کمرگاه چه ایشان را محل
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: داستانی دربارهی مردی است که در بیابان تنها سفر میکرد و با یک شیرِ مست روبهرو میشود. شیر به او حمله میکند و او فرار میکند. در حین فرار، به چاهی میافتد و به دنبال نجات خود، به رسن آویزان میشود. اما در چاه، اژدهایی را میبیند که منتظر طعمه است.
در حین اینکه او در ترس و وحشت به سر میبرد، دو موش به رسن حمله میکنند و آن را میبرند. مرد در حیرت و ناامیدی میماند و مفهوم داستان به اینجا برمیگردد که افرادی که در حالتی از ناامیدی و ترس قرار دارند، اغلب نمیتوانند به واقعیت و گزینههای موجود در زندگی خود توجه کنند.
نتیجهگیری داستان این است که هر کس با توجه به درک و بینش خود از شرایط، واکنش متفاوتی نشان میدهد. برخی با امید و تلاش به سمت هدف خود میروند، در حالی که برخی دیگر در ترس و ناامیدی به زانو درمیآیند. در نهایت، این داستان تأکید میکند که یأس و ترس یکی از بزرگترین موانع بر سر راه انسانهاست و درک درست و امید میتواند باعث رهایی از مشکلات شود.
هوش مصنوعی: داستانت بسیار دشوار و پر پیچ و خم است، ای عموی من، قصه آنچه که بر تو گذشته را به یاد بیاور.
هوش مصنوعی: در بیابان، شخصی در حال سفر بود که ناگهان شیر مستی را مشاهده کرد. شیر به او حمله کرد.
هوش مصنوعی: هر کسی که به تنهایی سفر کند، دوست من، با خطرات زیادی مواجه خواهد شد.
هوش مصنوعی: کی میتواند او را به جز از یک زاویه ببیند، در حالی که دنیای دیگرش از سمت دیگری میآید؟
هوش مصنوعی: آن جوان از شیر خشمگین فرار کرد و دلش پر از ترس و وحشت شد.
هوش مصنوعی: او دید که رشته امیدش در چاهی به شدت گسسته شده و در آنجا تنها یک طناب آویزان است.
هوش مصنوعی: آن شخص، طنابی را در دست گرفت و به داخل چاه رفت تا اینکه شیرش به او نزدیک شد.
هوش مصنوعی: یک شیر نر بر سر موضوعی نشسته است و در اینجا اشاره میشود که او همچون قطرهای به آرامی و به تدریج درگیر ماجرا شده است. این نشاندهنده تأمل و دقت او در موضوع است.
هوش مصنوعی: نیمه راه را که آن پسر طی کرد، ناگهان به چاه افتاد و به آن نگاه کرد.
هوش مصنوعی: اژدهایی را دید که دهانش را باز کرده و منتظر است تا جوانی را شکار کند.
هوش مصنوعی: او از شدت تعجب و ناراحتی هوشیاریاش را از دست داد و رنگش زرد شد، اشکهایش مانند خون دل از چشمانش سرازیر شد.
هوش مصنوعی: ناگهان صدایی به گوشش رسید و وقتی بالا نگاه کرد، دو موش را دید که آنجا بودند.
هوش مصنوعی: در پی قطع کردن بند، نزاعی شکل میگیرد که در انتها، طناب به طور کامل پاره میشود و نتیجهاش به سرعت مشخص میشود.
هوش مصنوعی: ریسمان را می بریدند؛ آیا تو ای دوست، نمیدانی که رشته عمرش هم به همین سرعت میبرد؟
هوش مصنوعی: اوه، وقتی ببینی که دار و دستهاش را قطع کردهاند، خون این بیچاره در کجا جاری شده است.
هوش مصنوعی: اوه، زمانی که میبینی چیزی در عمق چاه میافتد و به طعمه اژدها تبدیل میشود، اوه اوه!
هوش مصنوعی: وقتی آن جوان ماجرا را دید، در وسط حالتی ناتوان و بیچاره باقی ماند و در حیرت و سردرگمی به سر میبرد.
هوش مصنوعی: خدای من، در حیرتم فریاد میزنم؛ حیرتم باعث شده که زنجیرهایی بر دل من بیفتد.
هوش مصنوعی: حیرت و شگفتی تو باعث میشود که دلها خونین شوند و احساسات دردناک را به همراه داشته باشند. عقل از شدت این حیرت، از درک واقعیتها ناتوان میشود و خودش را از دست میدهد.
هوش مصنوعی: کسی که به هدفش رسید، خوشحال شد و کسی که ناامید شد، نیز از قید و بندها رهایی یافت.
هوش مصنوعی: یکی از آنها بیمار بود و دیگری از بیماری نجات یافته بود. جان آن فرد شاد شد و هدفش محقق گردید.
هوش مصنوعی: مرد دیگری که بیمار بود، بهبود یافت و دو روزی نگرانیاش را فراموش کرد.
هوش مصنوعی: ماتم به حالتی اشاره دارد که فرد در شوک و حیرت قرار دارد؛ نه اینکه مریضی به خاطر درد و رنجش باشد، و نه اینکه بهبودی در کار باشد. این خیال و سردرگمی، خود یک نوع غم و اندوه عمیق است.
هوش مصنوعی: به خاطر این موضوع، تو دچار مشکل شدهای. ای پسر، به نزد فردی دانا برو تا از بیماریات بهتر شود.
هوش مصنوعی: و آن شخص درست معنی را فهمید، به طوری که گلهای شاد او از دلش شکوفا شد.
هوش مصنوعی: بعضی افراد از درک حقیقت ناامید شدهاند و به همین دلیل دیگر تلاش نمیکنند و تنها در فکر آرامش و خوابیدن هستند.
هوش مصنوعی: کسی که نه چیزی را درک کرده و نه ناامید شده، دلش پر از دردها و غمهای فراوان است.
هوش مصنوعی: نی هویت خود را از خواب نمیگیرد و نی از خورشید خون نمینوشد؛ از ابتدای شب تا صبح بیدار و هوشیار است.
هوش مصنوعی: یکی از آنها تخت سلطنت را به دست گرفت و بیهیچ تردیدی به مقام شاهی رسید، حتی بر روی کاه هم که نشسته بود، احساس بزرگی میکرد.
هوش مصنوعی: و دیگری به فکر تاج و تخت نیست و بیشتر به فکر تامین زندگی و مایحتاج خود مشغول شده است.
هوش مصنوعی: هر کسی در زندگی خود مقداری آرامش و راحتی دارد، اما آن فرد بیچارهای که در سردرگمی و حیرت به سر میبرد، از این راحتی بیبهره است.
هوش مصنوعی: به همین خاطر، آن افتخار برای جهانیان است. او گفت که ناامیدی یکی از دو راحتی است.
هوش مصنوعی: هر کس که در بین ترس و نگرانی باشد، همیشه دلش از غم و ناراحتی دو نیم است.
هوش مصنوعی: مانند آن بیچارهای که در چاه افتاده و از خطر اژدها و موشها مطلع شده است.
هوش مصنوعی: این شعر به حالتی اشاره دارد که شخصی بیخبر از وضعیت خود و در گیر و دار زندگی، در رنج و اندوهی عمیق به سر میبرد. دل او از غم و ناکامی پاره پاره شده و روحش نیز به شدت آسیب دیده است. این فرد تنها و بیکسی را نشان میدهد که در جستجوی راهی برای رهایی از دردهایش است.
هوش مصنوعی: در بین این همه ناپایداری، جایی برای اشک نیست و از چشمها خون میریزد.
هوش مصنوعی: ناگهان دیدم گروهی از زنبورهای عسل را که در کمرگاه نشسته بودند، و به راستی که آنها در آنجا جایی دارند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.