گنجور

 
ملا احمد نراقی

از آنچه مذکور شد معلوم شد که نهایت کمال و غایت سعادت، از برای هر شخصی اتصاف اوست به صفت عدالت، و میانه روی در جمیع صفات و افعال ظاهره و باطنه، خواه از اموری باشد که مخصوص ذات او و متعلق به خود او باشد، یا امری باشد که میان او و دیگری بوده باشد و نجات در دنیا و آخرت حاصل نمی شود، مگر به استقامت بر وسط و ثبات بر مرکز.

پس ای جان برادر اگر طالب سعادتی، سعی کن تا جمیع کمالات را جامع باشی، و در جمیع امور مختلفه وسط و میانه روی را شعار خود کن اول سعی کن که متوسط باشی میان علم و عمل، و جامع این هر دو مرتبه باشی، به قدر استطاعت و امکان، و اکتفا به یکی از این دو مکن، که هر که اکتفا به یکی نماید از شکنندگان پشت پیغمبر خواهد بود، همچنان که در حدیث سابق گذشت.

و بدان که علم بی عمل، وبال و موجب خسران و نکال است از جاهل هفتاد لغزش را چشم می پوشند، پیش از آنکه از عالم یکی را درگذرند و عمل بی علم زحمت بی فایده است زیرا که علم آن است که از روی علم و معرفت صادر شود و باید در عمل متوسط باشی میان حفظ ظاهر و باطن خود، نه اینکه ظاهر خود را پاکیزه نمائی و آن را به عبادات و طاعات بیارائی، و باطن به انواع خباثات آلوده باشد مانند عجوزه کریه منظر زشت لقای دیو سیرت که خود را ملبس به لباس عروسان «حوروش»، و مزین به زینت «مهوشان دلکش» نماید، و به انواع «تدلیسات»، خود را بیاراید، نه اینکه سعی در نیکی ذات و پاکی باطن خود کنی، و لیکن بالمره از ظاهر غافل شوی، و مطلقا ملاحظه آن را نکنی، و به هیچ نوع از ملامت مردم اندیشه ننمائی، و از کثافات ظاهریه خود را محافظت ننمائی، مانند دری شاهوار که آن را به انواع قاذورات و نجاسات ملوث سازند بلکه، باید ظاهرت آئینه باطنت باشد، و باطنت از جمیع خباثات و کثافات پاک باشد و باید در جمیع صفات باطنیه و افعال ظاهریه متوسط میان افراط و تفریط باشی، به تفصیلی که در این کتاب گوش زد تو خواهد شد

و همچنین در تحصیل علوم باید میانه روی را اختیار کنی، و وسط میان علوم باطنیه عقلیه و علوم ظاهریه شرعیه را بگیری، نه از آن کسان باشی که اقتصار می کنند بر ظواهر آیات و اخبار، و جمود می نمایند بر ترجمه احادیث و آثار، و از حقایق قرآن و سنت بی خبر، و از دقایق حکم کتاب و روایت قطع نظر کرده اند زبان ایشان به مجرد تقلید به مذمت علمای حقیقت دراز، و با یکدیگر در طعن و لعن ایشان هم آواز، و گاهی ایشان را ملحد و کافر می نامند، و زمانی آنها را زندیق و تارک شریعت می خوانند، بدون اینکه کلام ایشان را غور کنند و مطلب ایشان را بفهمند، و از طریقه ایشان آگاه شوند و از عقاید ایشان فحص نمایند و تفتیش کنند و نه از اشخاصی باشی که عمر خود را صرف علوم عقلیه نموده به فضول یونانیان خود را راضی می کنند، و عقول قاصره خود را در هر چیزی دلیل و رهبر می دانند، و هر چه عقل ناقص ایشان آن را نفهمند طرح یا تأویل می کنند، و آیات و اخبار را تا توانند از ظاهر خود صرف می کنند و احکام شریعت نبویه در نزد ایشان مهجور، و از تتبع آیات و اخبار دورند علمای شریعت را مذمت و بدگویی می کنند، و به ایشان نسبت بیفهمی و نادانی می دهند، ورثه انبیاء را جاهل و نادان می شمارند، و از برای خود که هنوز عقل را از وهم تمیز نداده اند، زیرکی و فطانت ثابت می کنند و از این غافل که عقل بی رهنمایی شرع قدم برنمی تواند داشت، و گامی در راه نمی تواند گذاشت و چون خواهی که جامع میان عقلیات و نقلیات باشی، باید در هر دو وسط و میانه روی را اختیار کنی.

پس در عقلیات به محض تعصب و تقلید بر یک طریقه خاصی اقتصار نکنی، نه «متکلم» صرف باشی که به غیر از بحث و جدل چیزی نشناسد، و نه «مشائی» محض، که دین را ضایع و شریعت را مهمل گذارد و نه صوفی باشی که به دعوای بی گواهِ مشاهده و کشف، خود را به استراحت اندازد، و دست از جمیع علوم بردارد، بلکه باید جمیع مراتب را جمع نموده وسط همه را اختیار کنی.

پس لازم است بر طالب علم که ابتدا از صاحب شرع و دین، چراغ و رهبر جوید، و عقل خود را از اثر او روانه سازد، و عصای استدلال را به دست گیرد و نفس خود را به عبادت و طاعت، و مجاهده و ریاضت نموده، قابل قبول صور علمیه نماید پس آنچه این ها او را به آن کشانند و دلالت کنند اختیار کند، خواه موافق طریقه «حکماء» بوده باشد یا «متکلمین»، و خواه مطابق قاعده «مشائیین» بوده باشد یا «اشراقیین»، و خواه متحد به اقوال «عرفا باشد یا «متوصفه»، و در علوم شرعیات به مجرد تبعیت، یک طریقه را اختیار نکند، نه از آن «اخباریین» باشد که قواعد اصولیه عقلیه و نقلیه و اجماعات قطعیه را التفات نمی کنند، و نه از آن اصولیین باشد که در استنباط احکام شریعت قواعد اهل سنت را به کار می برند، و آراء و ظنون خود را حجت قاطع می شمارند، و هر ظنی را در ترجیح احکام اعتبار می کنند و به «قیاسات» عامه متمسک می شوند بلکه جمع میان جمیع طرق نموده، آنچه عقل صریح و نقل صحیح وی را به، آن کشاند، اختیار کند و همچنین در جمیع امور باطنیه و ظاهریه توسط را اختیار کند، تا امر معاش و معاد منضبط گردد، و سعادات ابد را دریابد.

 
sunny dark_mode