گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
ملا احمد نراقی

ضد سخط، رضا است و آن عبارت است از ترک اعتراض الهیه در باطن و ظاهر، قولا و فعلا و صاحب مرتبه رضا پیوسته در لذت و بهجت و سرور و راحت است، زیرا تفاوتی نیست در نزد او میان فقر و غنا، راحت و عنا، بقا و فنا، عزت و ذلت، مرض و صحت، و موت و حیات و هیچ یک از اینها بر دیگری در نظر او ترجیح ندارد و هیچ کدام بر دل او گران نیست، زیرا که همه را صادر از خدای تعالی می داند به واسطه محبت حق که بر دل او رسوخ نموده بر همه افعال او عاشق است و آنچه از او می رسد بر طبع او موافق است و می گوید:

عاشقم بر لطف و بر قهرش به جد

بو العجب من عاشق این هر دو ضد

ناخوش او خوش بود بر جان من

جان فدای یار دل رنجان من

ما سر نکشیم از قدم یار صفایی

تیغ آید اگر در قدم او بسر ما

در آثار وارد است که «یکی از ارباب رضا، سن او به هفتاد سال رسید و در این مدت نگفت که کاش فلان چیز بودی و فلان نبودی» یکی از بزرگان را گفتند که «از آثار رضا در خود چه می یابی؟ گفت: در من بویی از رضا نیست و با وجود این، هرگاه خدای تن مرا پل جهنم سازد و خلق اولین و آخرین را از آن بگذراند و همه را داخل بهشت کند و مرا به جهنم افکند و جهنم را از من پرگرداند، به حکم او راضیم و به قسمت او خشنودم و هرگز به خاطرم نمی گذرد که کاش چنین نبودی و چرا نصیب من این شد و قسمت دیگران آن؟».

و صاحب این مرتبه، هر چیزی را به چشم رضا می نگرد و هر امری را به نظر محبت می بیند و در هر موجودی نور رحمت الهیه را مشاهده می کند و سر حکمت ازلیه را ملاحظه می نماید پس هر چه می شود در سرای وجود، موافق مراد مطلب او است و هر چه در کارخانه هستی رو می دهد بر وفق هوا و خواهش اوست و از اینجا معلوم می شود که مقام رضا افضل مقامات دین، و اشرف منازل مقربین است اعظم درهای شهرستان رحمت، و اوسع راههای اقلیم سعادت است حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم از طایفه ای از اصحاب خود پرسید که «شما چه نوع کسان هستید؟ عرض کردند: مومنانیم فرمود: چه چیز است علامت ایمان شما؟ گفتند: صابریم در وقت بلا و شاکریم در هنگام نعمت و رفاه و راضی هستیم به موارد قضا حضرت فرمود: مومنانید به خدای کعبه قسم» و در حدیث دیگر است که فرمود: «ایشان حکمای علما هستند، که از وفور دانش، نزدیک به این است که انبیا باشند» و نیز از آن حضرت مروی است که «چون خدا بنده ای را دوست دارد او را در دنیا مبتلا می گرداند، پس اگر صبر کرد او را بر می گزیند و اگر راضی و خشنود شد او را به مرتبه اصفیا می رساند» و فرمود که «چون روز قیامت شود طایفه ای از امت مرا خدای تعالی بال و پر کرامت فرماید تا از قبرهای خود به بهشت پرواز کنند و در آنجا به نحوی که دلخواه ایشان است عیش و تنعم نمایند ملائکه به ایشان گویند: آیا شما موقف حساب را دیدید؟ گویند: از ما حسابی نخواستند باز گویند: آیا از صراط گذشتید و جهنم را ملاحظه نمودید؟ گویند: ما هیچ چیز ندیدیم ملائکه گویند: شما چه طایفه اید؟ ایشان گویند: ما از امت محمدیم صلی الله علیه و آله و سلم ملائکه پرسند که عمل شما در دنیا چه بوده است؟ گویند: در ما دو خصلت بود که خدا به فضل و رحمت خود ما را به این مرتبه رسانید: یکی آنکه چون در خلوت بودیم از خدا شرم داشتیم که معصیت او را مرتکب شویم و دیگر آنکه به هر چه از برای ما قسمت کرده بود راضی بودیم ملائکه گویند: پس سزاوار این مرتبه هستید» موسی بن عمران علیه السلام به پروردگار عرض کرد که «بار خدایا مرا به امری راه نمای که در آن رضای تو باشد فرمود: رضای من در آن است که تو راضی به قضای من شوی» مروی است که «بنی اسرائیل به موسی علیه السلام گفتند که از خدا سوال کن چکار است که چون ما آن را به جا آوریم خدا از ما راضی می گردد؟ موسی عرض کرد که پروردگارا شنیدی آنچه را بنی اسرائیل گفتند؟ خطاب رسید که ای موسی بگو به ایشان از من راضی شوید تا من نیز از شما راضی شوم» از حضرت سیدالساجدین علیه السلام مروی است که «صبر و رضا، رأس همه طاعات است، و هر که صبر کند و راضی شود از خدا در آنچه از برای او مقدر کند، خدا از برای او مقدر نمی کند مگر آنچه خیر اوست» و از حضرت امام جفعر صادق علیه السلام مروی است که فرمود: «شگفت دارم از کار مردم مسلم که خدا هیچ امری از برای او مقدر نمی کند مگر اینکه خیر اوست و اگر بدن او را پاره پاره به مقراض سازند خیر اوست و اگر ملک مشرق و مغرب را به او عطا فرمایند باز خیر او است» و فرمود که «از جمله چیزهایی که خدا به موسی بن عمران علیه السلام وحی فرستاد این بود که ای موسی من هیچ خلقی محبوب تر به سوی خودم از بنده خود نیافریده ام، من او را به بلاها گرفتار می سازم به جهت اینکه خیر او در آنهاست و اگر نعمت دنیا را از او باز می گیرم خیر آن را در آن می دانم و من به آنچه صلاح او است دانا هستم پس باید او بر بلای من صبر کند و نعمتهای مرا شکر نماید و به قضای من راضی شود، تا من او را در نزد خود از زمره صدیقین بنویسم» و به آن حضرت عرض کردند که «به چه چیز مومن شناخته می شود؟ فرمود: تسلیم و رضا در آنچه بر او وارد می شود از شادی و اندوه» و همچنان که از بعضی از اخبار مذکوره مستفاد می شود معلوم شد که از ثمرات مرتبه رضا آن است که موجب رضای خدای تعالی از بنده می شود و آن اعظم سعادت دو جهانی است و هیچ نعمتی در بهشت از آن بالاتر نیست، چنانکه خدای می فرماید: «و مساکن طیبه فی جنات عدن و رضوان من الله اکبر» و در بعضی از احادیث وارد است که «خدای تعالی در بهشت بر مومنین تجلی می کند و می فرماید: سوال کنید از من آنچه می خواهید می گویند: پروردگارا رضای تو را می طلبیم» و از اینکه در بهشت بعد از تجلی نور الهی که ما فوق جمیع مراتب است رضای الهی را طلبیده اند معلوم می شود مرتبه رضا افضل جمیع مراتب است و در تفسیر قول خدای تعالی که فرموده است: «و لدینا مزید» وارد شده است که در وقت مزید سه تحفه از جانب پروردگار از برای اهل بهشت می رسد که در بهشت مثل و مانند آنها نیست:

یکی را هدیه ای از جانب حق که مثل آن در نزد ایشان در بهشت چیزی نیست و این است قول خدا که می فرماید: «فلا تعلم نفس ما اخفی لهم من قره اعین» یعنی «هیچ کس نمی داند چه چیزها از برای ایشان ذخیره شده است که دیده ها را روشن می کند» دوم سلام از جانب خدا بر ایشان، که علاوه بر هدیه می شود و این است که خدای می فرماید: «سلام قولا من رب رحیم» سوم اینکه خدای به ایشان خطاب می کند که من از شما راضیم و این از هدیه و سلام افضل است و این است قول خدای تعالی که «و رضوان من الله اکبر» یعنی «رضای خدا بالاتر است از نعمتی که دارند».