گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
ملا احمد نراقی

بدان که اگر چه حب جاه و شهرت از مهلکات عظیمه است و لیکن نه چنین است که جمیع اقسام بدین مثابه باشند و تفصیل این اجمال آنکه: چون دنیا مزرعه آخرت است و همچنان که از مال و منال دنیوی تحصیل توشه آخرت می توان نمود، همچنین فی الجمله جاهی نیز معین تحصیل کمالات اخرویه می توان شد، زیرا آدمی را در تعمیر خانه آخرت همچنان که فی الجمله مأکول و ملبوس و مسکن احتیاج است، همچنین ناچار است او را از خادمی که خدمت او کند و رفیقی که اعانت او نماید و صاحب تسلطی که دفع ظلم اشرار از او کند.

پس اگر دوست داشته باشد که در نزد خادم و رفیق، یا سلطان و حاکم، بلکه سایر مردمان، قدر و منزلتی داشته باشد تا معین و یار او باشند و در زندگانی و تحصیل سعادت جاودانی و از مفاسد جاه، چون کبر و عجب و ظلم و تفاخر و نحو اینها اجتناب کند، محبت این قدر از جاه، موجب هلاکت نمی گردد، بلکه شرعا محمود و از جمله اسباب آخرت است و دوستی چنین شخصی این قدر از جاه را، نظیر آن است که کسی دوست داشته باشد که در خانه او بیت الخلائی باشد تا قضای حاجت او شود و اگر احتیاج به آن نداشته باشد از بودن آن در خانه متنفر باشد.

و اگر کسی محبت جاه و شهرت داشته باشد نه به جهت تحصیل آخرت و لیکن مقصود از جاه، توسل به لذات دنیویه و تمتع از شهوات نفسانیه نباشد به امری خلاف شرع متوسل نگردد، بلکه فی ذاته جاه و برتری و اشتهار و سروری را دوست داشته باشد و طالب قدر و منزلت خود در دلهای مردمان باشد، چنین شخصی اگر چه صاحب صفت مرجوعی است و لیکن مادامی که حب جاه، او را بر معصیتی واندارد فاسق وعاصی نخواهد بود.

و همچنین هرگاه کسی طلب قدر و منزلت در دلها کند به نشر صفتی ازصفات کمالیه خود که به آن متصف باشد، یا به پوشیدن عیبی از عیوب خود که به آن مبتلا شده باشد، یا انکار معصیتی که از او سرزده باشد جایز است بلکه پرده خود را دریدن و قبایح اعمال خود را فاش کردن، شرعا محرم و مذموم، و کسی که مرتکب آن گردد در نزد عقل، معاقب و ملوم است.

هان، تا چنان گمان نکنی که حب جاه و بلندی و سرافرازی و ارجمندی نیست مگر از برای تحصیل کمالات اخرویه یا وصول به لذات و شهوات دنیویه، زیرا که آن گمان، ناشی از غفلت از حقیقت انسان است زیرا جزو اعظم انسان بلکه تمام حقیقت آن روح ربانی است که از عالم امر به امر پروردگار نزول اجلال فرموده و سر مصاحبت به این بدن خاکی فرود آورده.

بالای فلک ولایت اوست

هستی همه در حمایت اوست

و به این سبب، بالطبع مایل به صفات ربوبیت و کبریا، و طالب تفرد در جمیع کمالات و استعلا، و خواهان قهر و غلبه و استیلاء، و راغب به علم و قدرت و تجبر و عزت است.

پس محبت جاه و برتری به قدر امکان مقتضای حقیقت انسان، و بالطبع مجبول به آن است، اگر وسیله وصول به مطلب دیگر نسازد و لیکن، ابلیس پرتلبیس چون به واسطه سرکشی از سجده پدر این نوع بنی آدم، از مرتبه ارجمند قرب، مهجور، و از عالم قدس و عزت مردود گردید، در مقام عداوت و دشمنی فرزندان او برآمده، و حسد، او را بر آن داشت که انسان را از کمال حقیقی و بزرگی و جاه واقعی محروم سازد پس غایت سعی خود را به کار برده و در مکر و حیله پای خود را فشرده تا امر را بر اکثر آن بیچارگان مشتبه نموده و راه ایشان را زده و کمالات موهومه چند را در نظر ایشان جلوه داده و جاه و مناصب فانیه خسیسه چند را که عین خسران و وبال است در دل ایشان محبوب ساخته تا ایشان را نیز چون خود در وادی ضلالت و هلاکت افکنده و از مراتب ارجمند و منازل بلند و مشارکت ملا اعلی و وصول به سلطنت کبری محروم ساخته زیرا شک نیست در اینکه: دو سه روز فانی فی الجمله تصرفی در خزف پاره چند از اموال این عاریت سرا با تسخیر قلوب عوامی چند از ابنای دنیا یا برتری یافتن بر ایشان به غلبه و استیلا در چند صباحی نه آدمی را کمال، و نه باعث کبریا و جلال است و شیطان لعین آن را در نظر ایشان کمال و جلال نموده تا اینکه بالمره از باده غفلت بیهوش، و از یاد مناصب رفیعه و مراتب منیعه فراموش گردند و خود را مشغول بازیچه دنیا نمودند و از اهل این آیه گردیدند که: «اولئک الذین اشتروا الحیوه الدنیا بالاخره فلا یخفف عنهم العذاب و لا هم ینصرون» یعنی «ایشانند که خریدند زندگانی دنیا را به آخرت، پس عذاب ایشان هرگز تخفیف داده نخواهد شد».

رو به اندر حیله پای خود فشرد

ریش خود بگرفت و آن خر را ببرد

مطرب آن خانقه کوته که تفت

دف زند که خر برفت و خر برفت