چون شئامت ظلم و ستم، و فضیلت صفت خجسته عدالت معلوم شد، بدان که از برای صفت عدالت، آثار و لوازمی چند است که طالب این صفت را از آنها چاره نیست و عدالت بدون آنها متحقق نمی شود و ادای دین عدل و رعیت پروری، و قضای حق جهانداری و دادگستری موقوف بر رعایت آن امور است.
اول آنکه در هر حالی از احوال به ذات پاک ایزد متعال متوکل، و به فضل و رحمت بی غایت خداوند لم یزل و لایزال متوسل بوده، توفیق انجام هر مهمی را بر وجه صواب از درگاه حضرت رب الارباب مسئلت نماید و تمشیت هر امری را به مشیت آن جناب، منوط دانسته، و روز و شب به زبان عجز و انکسار از دربار حضرت آفریدگار سلوک راه درست را طلبد.
دوم آنکه در هر امری از امور، به قدر مقدور پاس شریعت غرا و حفظ احکام ملت بیضا را مکنون ضمیر منیر، و پیشنهاد خاطر حق پذیر گرداند، تا در شماتت مخالفین بر اهل اسلام باز، و زبان طعن و ملامت اعادی دین را بر خود دراز نگرداند و چون ملوک و سلاطین، پاس این معنی را بدارند، و در ترویج دین، و اجرای حکم آن اهتمام نمایند، به حکم «الناس علی دین ملوکهم»، احدی از حکام و عمال هر دیار، و سایر متوطنین بلاد را، مجال انحراف ورزیدن از آن نباشد و از برکت دین قویم، خانه دین و دنیای خود، و کافه رعایا آباد و معمور گردد.
سوم آنکه فقط به بازداشتن خود از ارتکاب ظلم اکتفا ننماید، بلکه احدی از رعیت و سپاهی و کارکنان و گماشتگان را مجال ارتکاب ظلم و ستم ندهد و به حسن سیاست، بساط امن و امان را گسترده، ساحت مملکت و ولایت را از خس و خار گزند ظالمان مردم آزار به جاروب معدلت بروبد چون هر ظلمی که در ولایت فرمانروائی بر مظلومی واقع شود فی الحقیقه دامنگیر او می شود.
که نالد ز ظالم که در دور توست
که هر جور کو می کند جور توست
نه سگ دامن کاروانی درید
که دهقان نادان که سگ پرورید
بلکه نیز به همین اکتفا ننموده حفظ و حراست اطراف مملکت را از دشمنان بر ذمه همت خود لازم شمارد و در امنیت طرق و شوارع سعی خود را مبذول فرماید.
چو دشمن خر روستائی برد
ملک باج و ده یک چرا می خورد
حرامی خرش بود و سلطان خراج
چه دولت بماند در آن تخت و تاج
چهارم آنکه چون خواهد زمام اختیار جمعی از رعایا و فقرا را به دست کسی دهد، و احدی را به تفویض شغلی و عملی ارجمند سازد، همین به کفایت و کاردانی او در ضبط و ربط مخارج و مداخل دیوانیه اکتفا ننماید، بلکه ابتدا نقد گوهر او را بر محک اعتبار زده، پاکی و ناپاکی او را امتحان فرماید و انصاف و مروت او را ملاحظه نماید.
اگر رعیت را به ظالمی سپارد، در امانتی که خدا به او سپرده خیانت کرده، و ظلم و ستم را دیگری خواهد کرد، و غبار بدنامی آن بر صفحات وجنات او خواهد ماند و ادعای مظلومان نیز به او خواهد رسید بلی:
ریاست به دست کسانی خطاست
که از دستشان دستها بر خداست
کسی باید از داور اندیشناک
نه از رفع دیوان و زجر و هلاک
پنجم آنکه خاطر خطیر را همین قدر جمع نفرموده و در استفسار احوال سلوک او نهایت اهتمام نماید و کیفیت رفتار او را با رعایا تفحص فرماید هر چه دامن تزویر دراز، در تلبیس و خدعه باز است و در تفحص و تجسس، احتیاط نموده از خبرداران خداترس، و آگاهان قوی النفس خالی از غرض، استفسار فرماید، زیرا که بسی باشد که جمعی را که مظنه عرض حال به خدمت صاحب اختیار بوده بر شهوت و مال فریفته باشد، زیرا که ظالم و شریر پیوسته در رضاجوئی مقربان پادشاه یا امیرساعی هستند، و به انواع خدمات ایشان را از خود راضی می دارند و باشد طایفه ای که رشوت قبول نکنند و از اهل تدین باشند و ضعف نفس و اندیشه عاقبت خود، زبان در کلام خموشی کشیده یا از عاقبت اندیشی از بیان واقع احتیاط کنند بلکه بر متکلفین مهام عباد لازم است که همچنان که از دقایق احوال خود باخبر هستند، نظر اطلاع بر کیفیت اوضاع سایر ولایات دور دست نیز که حضرت عزت در زیر نگین حشمت ایشان درآورده افکنند الحاصل، صاحبان اختیار را از چگونگی سلوک کارکنان خود در هر ناحیه و بلوک، از نزدیک و دور همیشه مطلع بودن لازم و ضروری است.
تا بود آگاه از احوال هر نزدیک و دور
بر فراز تخت از آنجا داده ایزد شاه را
و از این جهت بود که سلاطین معدلت شعار، و حکام خیر آثار را جاسوسان و خبرگیران در اطراف و جوانب ولایات خود بوده، تا ایشان را از احوال گماشتگان ایشان باخبر سازند و بسیار بود که به کسی برمی خوردند و نام و نشان خود را از او پنهان کرده استفسار احوال مملکت را می نمودند.
ششم آنکه حشمت فرمانفرمائی و شوکت جهانبانی، مانع از دادرسی بیچارگان نشود و از فریاد دادخواهان روی نگرداند و از ناله ستمدیدگان نرنجد و تظلم بی ادبانه فقیرانی که خدا امرشان را به او محول فرموده گوش دهد و افغان بی تابانه ضعیفانی که پروردگار، ایشان را به او محتاج کرده استماع نماید به دورباش عظمت و جلال، بی سر و پایان شکسته حال را از درگاه خود نراند و راه آمد و شد گدایان پریشان را به یساولان درشت خو، بر خود نبندد.
آری: هر که سر شد درد سرش باید کشید و هر که سرور شد بر زیردستان بایدش بخشید اگر او فریاد ایشان را گوش نکند چه بزرگی بر ایشان فرو شد؟ و اگر او به داد ایشان نرسد چه خراجی از ایشان بستاند؟ رنج دستان ایشان بر او گواراست اگر عرضه از دست ایشان بستاند نام سروری بر او رواست اگر نامه ایشان را بخواند سلطان، حکم آفتاب دارد، باید پرتو التفات خود را از هیچ ذره بی قدری دریغ ندارد و این شیوه را منافی بزرگی نداند زیرا که شأنی اعظم از شأن خدائی نیست و جناب احدیت از غور رسی احدی عار ندارد، و دست رد بر سینه احدی نمی گذارد.
هر که آمد گو بیا و هر که خواهد گو برو
کبر و ناز حاجب و دربان در این درگاه نیست
تظلم رعیت، نشان عدل پادشاه است و به درد دل همه کس رسیدن لازمه مرتبه ظل الله شکوه دادخواهان، فریاد شاهی است دلجوئی سر و پا برهنگان، شکرانه صاحب کلاهی.
الا تا به غفلت نخسبی که نوم
حرام است بر چشم سالار قوم
نیاید به نزدیک دانا پسند
شبان خفته و گرگ در گوسفند
حرام است بر پادشه خواب خوش
که باشد ضعیف از قوی بارکش
تو خوش خفته ای در حرم نیمروز
غریب از برون گو به گرما بسوز
تو کی بشنوی ناله دادخواه
به کیوان برت کله خوابگاه
چنان کسب کآید فغانت به گوش
اگر دادخواهی برآرد خروش
اگر خوش بخسبد ملک بر سریر
نپندارم آسوده خسبد فقیر
به بانگ دهل خواجه بیدار گشت
چه داند شب بینوا چون گذشت
جناب مستطاب امیرالمومنین علیه السلام در ایام تمکن خلافت، روزها کار خلق ساختی و شبها به عبادت خالق پرداختی بعضی عرض کردند: «یا امیرالمومنین: چرا این همه تعب بر خود قرار می دهی؟ یا روز آسایشی فرمائید یا شب فرمود: اگر روز آسایم، کار رعیت ناساخته ماند و اگر شب آرامم، کار من ناتمام ماند».
پادشاه هوشمندی از یکی از اهل حال التماس پندی نمود گفت: اگر سعادت دو جهان خواهی شبها در درگاه حق، داد گدائی بده و روزها در بارگاه خود به داد گدایان برس.
تو هم بر دری هستی امیدوار
پس امید بر درنشینان برآر
سلاطین عدالت پیشه را دادرسی مظلومان، این قدر اهتمام بوده که پادشاه عادلی را ثقل سامعه عارض شد و از نشنیدن فریاد دادخواهان غم و اندوه بر حاشیه ضمیرش نشست، عاقبت، رأی عدالت اقتضایش چنان فرمان داد که احدی جامه سرخ نپوشد مگر کسی که عرض حال داشته باشد، تا به تدارک احوالشان قیام تواند نمود.
هفتم آنکه چون شکوه مظلمومی را شنید و حال ستمدیده ای به او رسید در تحقیق صدق و کذب آن تفحص نماید و به محض اینکه بعضی از رشوه خواران، یا صاحب غرضان، تکذیب او را کنند یا او را به ابلهی یا نادانی یا غرض نسبت دهند اکتفا ننماید، و بعد از آنکه صدق واقعه بر او روشن شد آنچه مقتضای عدالت باشد در آن معمول دارد، و در دفع آن ستم از آن مظلوم مسامحه ننماید.
«در عهد داود پیغمبر علیه السلام فرماندهی جبار بود، آفریدگار عالم به حضرت داود علیه السلام وحی فرستاد که برو به نزد آن جبار و بگو که من تو را برای آن سلطنت نداده ام که مال دنیا بر روی هم جمع کنی، بلکه به جهت آن زمام فرمانروائی را به دست تو داده ام که دادرسی مظلومان کنی و نگذاری که ناله دادخواهی ایشان به درگاه من رسد به درستی که من سوگند خورده ام به ذات مقدس خودم که یاری مظلوم کنم و انتقام کشم از کسی که در حضور او ستم بر مظلومی رفته و او نصرت وی نکرده».
و قطع نظر از اخبار، چگونه با مروت و انصاف جمع می شود؟ و کجا با مردی و مردانگی می سازد که بی رحم و ستمکاری دست تظلم و تعدی به گریبان بیچاره بینوائی افکنده باشد، و آه و ناله او را به فلک رسانیده باشد، و این معنی بر کسی ظاهر شود و خداوند عالم او را قدرت بر دفع آن ستم داده باشد و با وجود این، دل به درد نیاید و در اعانت آن مظلوم مسامحه کند و آن بیچاره را گرفتار ظلم بگذارد و خود شبها با خاطر جمعی در بستر استراحت آساید.
هان، هان ای فرمانروایانی که روز را به عیش و طرب به شب می رسانید و شب را با صدگونه استراحت به سر می آورید، یاد آورید از ستم رسیدگان بیچاره، و مظلومان آواره که روزها در تعب و تصدیع، و شبها از بیم ظلم و ستم با هزارگونه غم و الم توأم به سر می رسانند.
ترا شب به عیش و طرب می رود
چه دانی که بر وی چه شب می رود
بدار، ای خداوند زورق در آب
که بیچارگان را گذشت از سر آب
تو را کوه پیکر هیون می برد
چه دانی پیاده که چون می رود
توقف کنید ای جوانان چست
که در کاروانند پیران سست
از سلطان محمود غزنوی مشهور است که شبی در بستر استراحت خفت و در آن شب، خواب پیرامون چشم او نگردید، هر چند از پهلوئی به پهلوئی می غلطید دیده اش به هم نمی رسید با خود گفت: همانا مظلومی در سرای من به تظلم آمده و دست دادخواهی او، راه خواب را بر چشم من بسته پس پاسبان را گفت که در گرد خانه من بگردید و بینید که مظلومی را می یابید بیاورید پاسبانان، اندکی تفحص کرده کسی را نیافتند باز سلطان هر قدر سعی کرد خواب به دیده او نیامد، بار دیگر ایشان را امر به تجسس نمود تا سه دفعه، در مرتبه چهارم خود برخاست و بر اطراف دولت سرای خود می گشت تا گذارش به مسجد کوچکی که به جهت نمازکردن امراء و غلامان در حوالی خانه سلطان ساخته بودند افتاد، ناله زاری شنید که از دل بی قراری برمی آید، و آه سردی شنید که از جان پردردی کشیده می شود، نزدیک رفته دید بیچاره ای سر به سجده نهاده و از سوز دل خدا را می خواند سلطان فغان برکشید که زنهار ای مظلوم دست دادخواهی نگهدار که من از اول شب تا حال خواب را بر خود حرام کرده تو را می جویم و شکوه مرا به درگاه پادشاه عالم نکنی که من در طلب تو نیاسوده ام بگو تا بر تو چه ستم شده؟ گفت که ستمکار بی باکی شب پا به خانه من نهاده مرا از خانه بیرون کرده و دست ناپاکی به دامن ناموس من دراز کرده، خود را به در خانه سلطان رسانیدم چون دستم به او نرسید عرض حال خود را به درگاه پادشاه پادشاهان کردم سلطان را از استماع این سخن آتش درنهاد افتاده و چون آن شخص مشخص رفته و در آن شب، جستن او میسر نبود، فرمود: چون بار دیگر آن نابکار آید او را در خانه گذاشته به زودی خود را به من برسان و آن شخص را به پاسبان خرگاه سلطانی نموده گفت: هر وقت از روز یا شب که این شخص آید اگر چه من خواب راحت باشم او را به من رسانید بعد از سه شب دیگر آن بدگهر به در خانه آن شخص رفته، بیچاره به سرعت تمام خود را به سلطان رسانید آن شهریار دادرس، بی توقف از جا جسته با چند نفر از ملازمان، خود را به سر منزل آن مظلوم رسانیده اول فرمود تا چراغ را خاموش کردند پس تیغ از میان کشیده آن بدبخت را به قتل آورده و چراغ را طلبیده روی آن سیاه رو را ملاحظه کرده به سجده افتاد آن مسکین، زبان به دعا و ثنای آن خسرو و معدلت آئین گشود و از سبب خاموش کردن چراغ و سجده افتادن استفسار کرد.
سلطان گفت: چون این قضیه مسموع من شد به خاطر من گذشت که این کار یکی از فرزندان من خواهد بود، زیرا به دیگری گمان این جرئت نداشتم، لهذا خود متوجه سیاست او گشتم که مبادا اگر دیگری را بفرستم تعلل نماید و سبب خاموش کردن چراغ، این بود که ترسیدم اگر این، یکی از فرزندان من باشد مهر پدری مانع سیاست گردد و باعث سجده، آن بود که چون دیدم که بیگانه است، شکرالهی کردم که فرزندم به قتل نرسید و چنین عملی از اولاد من صادر نگردید.
فرمانفرمایان روزگار باید در این حکایت تأمل کنند و ببینند که به یک دادرسی که در ساعتی از آن سلطان سرزد حال نزدیک به هزار سال است که نام او به واسطه این عمل، در چندین هزار کتاب ثبت شده، در منابر و مساجد، این حکایت از او مذکور، و خاص و عام، آفرین و دعا بر او می فرستند، علاوه بر فواید اخرویه و مثوبات کثیره بلی:
گر بماند نام نیکی ز آدمی
به کزو ماند سرای زرنگار
و نیز منقول است که سلطان ملک شاه سلجوقی، در کنار زاینده رود شکار می نمود، ساعتی در مرغزاری آسایش نمود یکی از غلامان خاص، گاوی در کنار نهری دید می چرید، آن را ذبح کرد و پاره ای از گوشتش را کباب نمود آن گاو از پیره زنی بود که چهار یتیم داشت بر وجه معیشت ایشان از شیر آن حاصل می شد چون آن عجوزه از این واقعه مطلع شد، دود از نهاد او برآمد و مقنعه از سرکشیده بر سر پلی که گذرگاه آن سلطان بود نشست تا سلطان به آنجا رسید با قد خمیده از جای جست و با دیده گریان روی به سلطان کرده گفت: ای پسر آلب اسلان: اگر داد مرا در سر این پل نمی دهی در سر پل صراط دست دادخواهی برآرم و دست خصومت از دامنت برندارم بگو تا از این دو پل کدام را اختیار می کنی؟ سلطان از هیبت این سخن بر خود بلرزید و پیاده گشته گفت: مرا طاقت سر پل صراط نیست مگر تا چه ستم بر تو شده؟ پیره زال صورت حال را به موقف عرض رسانید سلطان متأثر گشته اول فرمود: تا آن غلام را به سیاست رسانیدند و به عوض آن ماده گاو، هفتاد گاو، و به روایتی دویست گاو از سرکار خاصه به آن پیر زال دادند.
گویند که چون ملک شاه از دنیا رفت آن پیره زال بر سر قبر او نشست و گفت: پروردگارا من بیچاره بودم او مرا دستگیری کرد امروز او بیچاره است تو او را دست گیری کن.
یکی از نیکان، سلطان را در خواب دیده گفت: خدا با تو چه کرد؟ گفت: اگر نه دعای آن پیره زن بودی مرا عذابی می کردند که اگر بر همه اهل زمین قسمت می نمودند همگی معذب می شدند.
و این حکایت نیز مانند حکایت اول، سزاوار است که باعث هوشیاری شهریاران گردد، زیرا که ایشان مبالغی خطیر خرج می کنند تا ولایتی را تسخیر کنند، و در آنجا چند روزی خطبه به نامشان خوانده شود، و روی سکه به نقش اسمشان مزین گردد و نمی دانم کدام خطبه از این بلند آوازه تر که حال، قرون بی شماری است که در جمع منابر عالم بر اسم سامی این دو سلطان خوانده می شود و چه سکه از این نقش پاینده تر که حال، بسی روزگاران است که در دفاتر و کتب به نام نامیشان نقش می شود.
هشتم آنکه نهایت اجتناب فرماید از گذاردن بدعتی، چون اگر آن را نفعی باشد در زمانی اندک به سر خواهد آمد و تا قیام قیامت بدنامی و لعنت از برای او خواهد بود و همه روزه اثر بدی آن در قبر به او خواهد رسید و هر لحظه موجب اشتداد عذاب او خواهد شد.
چنان زی که ذکرت به تحسین کنند
چو مردی نه بر گورت نفرین کنند
نباید به رسم بد آئین نهاد
که گویند لعنت بر آن کاین نهاد
بسا نام نیکوی پنجاه سال
که یک نام زشتش کند پایمال
نهم آنکه چون از احدی خیانت یا خباثتی صادر شود، یا در طریق خدمت، خطاء یا لغزشی سر زند تا ممکن باشد قلم عفو بر آن کشیده دیده التفات از آن پوشند زیرا که عفو جرایم، از اشرف مکارم است.
چنانچه جناب مستطاب امیرالمومنین علیه السلام فرموده اند که «جمال السیاسه العدل فی الامره و العفو مع القدره» یعنی «جمال شهریاری و حسن مملکت داری، عدل نمودن در فرمانفرمائی، و با قدرت بر انتقام، عفو فرمودن است».
دهم: و آن عمده لوازم، بلکه موقوف علیه همه آنها است، آن است که مقصود از مملکت داری و فرمان فرمائی، استیفای «حظوظ» نفسانیه و پیروی لذات و شهوات جسمانیه نباشد و عنان نفس را از ملاهی و «مناهی باز دارد و همه همت او بر آسایش و آرایش مصروف نباشد.
سکندر که او ملک عالم گرفت
پی جستن کام خود کم گرفت
حضرت امیرالمومنین علیه السلام می فرماید که «رأس الآفات الوله باللذات» یعنی «سر همه آفت ها، شیفته شدن به لذتهاست».
شنیدم که در وقت نزع روان
به هرمز چنین گفت نوشیروان
که خاطر نگهدار درویش باش
نه در بند آسایش خویش باش
نیاساید اندر دیار تو کس
چو آسایش خویش خواهی و بس
اذا غدا ملک باللهو مشتغلا
فاحکم علی ملکه بالویل و الخرب
یعنی «چون پادشاه، مشغول لهو و لعب، و مفتون لذات نفس گردد، و اوقات خود را صرف آن سازد، حکم کن که ملک آن تباه و ویران خواهد شد».
بلی: آرایش ملک، و پیرایه آن عدالت است و آسایش سلطان، از آسایش رعیت هیچ جامه بر قامت شهریاران برازنده تر از کسوت معدلت نیست و هیچ تاجی رخشنده تر از افسر مرحمت نه.
شنیدم که فرماندهی دادگر
قبا داشتی هر دو رو آستر
یکی گفتش ای خسرو نیک روز
قبائی ز دیبای چینی بدوز
بگفت این قدر ستر و آسایش است
چو زین بگذری زیب و آرایش است
چه زشت است پیرایه بر شهریار
دل شهری از ناتوانی فکار
و مخفی نماند که همچنان که بر شهریاران و ملوک، معدلت گستری و رعیت پروری لازم، و بر ایشان متحتم است که سایه شفقت و مرحمت بر سر کافه خلایق بگسترانند همچنین بر کافه رعایا، و عامه برایا واجب است که از جاده اطاعت و انقیاد ایشان انحراف جایز ندانسته همواره طریق یک رنگی و اخلاص، مسلوک دارند و اسامی سامیه ایشان را در خلأ و ملأ، به تعظیم و تکریم بر زبان جاری سازند و دعای آنها را بر ذمه خود لازم شمارند.
از حضرت امام موسی علیه السلام مروی است که فرمودند: «ای گروه شیعه خود را ذلیل مسازید و به ورطه میندازید، به سبب نافرمانی سلطان و فرمان فرمای خود، پس اگر عادل است از خدای تعالی درخواست کنید او را پاینده بدارد و اگر ظالم است از درگاه الهی مسئلت نمایید که او را به صلاح آورد، که صلاح احوال شما در صلاح سلطان شماست به درستی که سلطان عادل، به منزله پدر مهربان است پس بپسندید برای او آنچه برای خود می پسندید، و نپسندید برای او آنچه از برای خود نمی پسندید».
و بالجمله وجود طبقه عالیه سلاطین، از اعظم نعمای الهی، و قدر ایشان را ندانستن، کفران نعمت غیرمتناهی است پس تخم اخلاص ایشان را در باطن کاشتن، و ستون وجودشان را پیوسته به دو دست دعا داشتن بر عالمیان واجب است.
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این متن به ویژگیها و لوازم حمایت از عدالت در حاکمیت اشاره شده است. نخستین نکته این است که حاکمان باید همواره به خدا توکل کرده و از ایشان کمک بخواهند. دومین نکته این است که باید شریعت و احکام اسلامی را رعایت کنند تا دیگران نیز از انحراف باز بمانند. همچنین، حاکمان نباید تنها به عدم ظلم بسنده کنند، بلکه باید از ستمگری خود و زیر دستانشان جلوگیری کنند و امنیت جامعه را فراهم آورند.
سومین نکته اهمیت انتخاب افراد شایسته برای مسئولیتها و بررسی دقیق سوابق و شخصیت آنهاست. همچنین حاکمان باید به صدای مظلومان گوش دهند و نگذارند که تنهایی و فقر آنها را رنج دهد. دیگر نکات شامل پرهیز از بدعتگذاری، عفو نسبت به خطاها، و عدم افراط در پیگریزی از لذات دنیوی است.
در نهایت، عدالت در حکومت نه تنها به نفع رعیت است بلکه موجب خشنودی خداوند و ماندگاری حسن نیت و نام نیک حاکمان نیز خواهد بود. سلاطین موظفاند که از رعیت حمایت کرده و به آنها توجه داشته باشند و رعیت نیز باید از آنها پیروی کند.
هوش مصنوعی: چون زشتی ظلم و ستم و ارزش بالای عدالت مشخص شد، باید بدانیم که برای رسیدن به صفت عدالت، چندین ویژگی و الزامات وجود دارد که فردی که به دنبال این صفت است، نمیتواند از آنها چشمپوشی کند. عدالت بدون این ویژگیها محقق نمیشود و انجام وظایف عدل و حمایت از مردم، و همچنین اجرای حقوق عمومی و نظام عدالتخواهی بستگی به رعایت این مسائل دارد.
هوش مصنوعی: نخست این که در هر وضعیت و موقعیتی باید به خداوند متعال اعتماد کرد و به بخشش و رحمت بیپایان او پناه برد. همچنین باید از او خواست که توفیق انجام کارهای مهم را به شیوهای صحیح عطا کند و هر کار را به اراده و مشیت او وابسته دانسته و در تمام اوقات، با حالتی از خضوع و نیاز، به درگاه خداوند هدایت صحیح را طلب کرد.
هوش مصنوعی: در هر مسئلهای، تا حد ممکن، باید از شریعت و احکام دین محافظت کرد و آنها را در ذهن و دل خود نگه داشت. این امر باعث میشود که مخالفان نتوانند به مؤمنان آسیب برسانند و زبان بدگویی آنها نسبت به دین کوتاه شود. اگر پادشاهان و حکومتها به این نکته توجه کنند و در ترویج دین و اجرای قوانین آن جدیت به خرج دهند، هیچیک از مسئولان و مردم در هیچ سرزمینی نمیتوانند از این مسیر منحرف شوند. به این ترتیب، برکت دین موجب آبادانی و رونق زندگی دنیا و آخرت همه مردم خواهد شد.
هوش مصنوعی: سوم اینکه فقط به خودداری از ظلم اکتفا نکند، بلکه باید به هیچیک از رعیت، سپاهیان، کارکنان و گماشتگانش اجازه ندهد که ظلم و ستمی انجام دهند. او باید با تدبیر صحیح، امنیت و آرامش را برقرار کرده و بهطور مؤثر از آسیبهای ظالمان به مردم جلوگیری کند. چرا که هر گونه ظلمی که در سرزمین تحت فرمانروایی او بر یک مظلوم اتفاق بیفتد، در واقع دامنگیر او نیز خواهد شد.
هوش مصنوعی: کسی با صدای بلند از ظلم و ستمی شکایت میکند که در اطراف تو وجود دارد و این ستم هر شکلی که داشته باشد، به تو مربوط میشود.
هوش مصنوعی: در این بیت، به نادانی و بیتوجهی دهقان اشاره شده است که باعث شده که او به پرورش سگی بپردازد، ولی این سگ نتوانسته به کاروان آسیبی برساند. در واقع، این بیانگر این است که اشتباهات و نادانیهای فرد اثرات منفی را به همراه دارد، اما گاهی اوقات، آن اثرات چندان بزرگ و قابل توجه نیستند.
هوش مصنوعی: او همچنین بر این باور بود که باید از مرزهای کشور در برابر دشمنان محافظت کند و در امنیت راهها و خیابانها تلاش زیادی را انجام دهد.
هوش مصنوعی: وقتی که دشمن، گوسفند روستایی را میبرد، چرا او باید از ملک و ده پولی بگیرد؟
هوش مصنوعی: خر حرامی بود و حاکم مالیاتی. در چنین شرایطی چه ارزشی برای تخت و تاج باقی میماند؟
هوش مصنوعی: چهارمین نکته این است که وقتی بخواهد مسئولیت مدیریت گروهی از مردم و نیازمندان را به کسی واگذار کند و فردی را به یک شغل مهم منصوب کند، باید تنها به توانایی او در کنترل هزینهها و درآمدهای دولتی اکتفا نکند. بلکه باید ابتدا ارزش واقعی او را مورد ارزیابی قرار دهد، پاکدامنی و ناپاکیاش را بررسی کند و انصاف و انسانیگری او را نیز در نظر بگیرد.
هوش مصنوعی: اگر رهبر، مردم را به دست فردی ظالم بسپارد، در امانتی که خدا به او داده خیانت کرده است. این فرد ظالم به ظلم و ستم ادامه خواهد داد و عواقب این کار به نام او ثبت خواهد شد. همچنین، شکایت و نارضایتی مظلومان نیز به او خواهد رسید.
هوش مصنوعی: حکومت و رهبری به دست کسانی اشتباه است که خود را به خدا واگذار کردهاند و دستهایشان به سوی اوست.
هوش مصنوعی: شخصی باید از قاضی نگران باشد، نه از مجازات و عذاب و نابودی.
هوش مصنوعی: پنجم اینکه باید با دقت به احوال و رفتار شخصی که مسئولیتهای مهم دارد، توجه کند و از کیفیت رفتار او با مردم تحقیق نماید. باید مراقب باشد که در این تحقیق از افرادی که خدا ترسی دارند و بدون غرض از واقعیتها مطلعاند، بهره گیرد. چرا که ممکن است افرادی که در خدمت مقامهای بالا هستند، به دلیل حرص و طمع در برابر ظلم و فریب قرار گیرند. ظالم و مکار معمولاً تلاش میکنند تا مورد توجه نزدیکان پادشاه یا امیر قرار بگیرند و با انواع خدمات، رضایت آنها را جلب کنند. همچنین ممکن است گروهی باشند که از گرفتن رشوه خودداری کنند و به اصول دینی پایبند باشند، اما به دلیل ترس از عواقب، از بیان واقعیتها خودداری کنند. در نهایت، برای افرادی که مسئولیت دارند، ضروری است که از احوال کارکنان خود در هر منطقه و شهر، چه نزدیک و چه دور، آگاهی کامل داشته باشند.
هوش مصنوعی: تا زمانی که از حال و احوال نزدیکان و دوردستان آگاه بودهای، از آن جایگاه به فرمان خدا شاه را بر تخت نشانیدهای.
هوش مصنوعی: به همین دلیل، پادشاهان عادل و حکام نیکاثر، افرادی را به عنوان جاسوس و خبرگیری در اطراف و مناطق فرمانروایی خود منصوب کردند تا از وضعیت کارگزارانشان آگاه شوند. بسیاری از اوقات، آنها به افرادی برمیخوردند و نام و هویت خود را مخفی کرده و درباره وضعیت کشور سوالاتی را مطرح میکردند.
هوش مصنوعی: ششم اینکه قدرت و شکوه فرمانروایی نباید مانع صدای کمکخواهان شود و نباید توجهش را از فریادهای معترضان دور کند. او باید به نالههای ستمدیدگان گوش فرا دهد و به شکایت بیادبانه فقیرانی که خداوند مسئولیتشان را به او سپرده است، توجه داشته باشد. همچنین باید صدای رنجشهای ضعیفانی که خداوند به او نیازمند کرده را بشنود و بدون اینکه عظمت و جلالش آنها را از درگاهش دور کند، نسبت به شرایط بد آنان بیتوجه نباشد. او باید درها را به روی گدایان پریشان باز نگه دارد و خود را از توجه به درخواستهای آنها دور نکند.
هوش مصنوعی: بله، هر کس به مقام رهبری برسد، باید مشکلات و دردسرهایش را تحمل کند و هر کسی که رئیس دیگران شود، باید به زیردستانش توجه کند. اگر او به شکایات آنها گوش ندهد، چه اعتبار و شان بالایی دارد؟ و اگر نتواند به آنها کمک کند، چه حقی بر آنها خواهد داشت؟ زحمتهای زیر دستان باید برای او قابل تحمل باشد. اگر او به خواستههای آنها رسیدگی نکند، شایسته مقام رهبری نیست. سلطان باید مانند آفتاب، توجه و محبت خود را از هیچ کس دریغ نکند و این رفتار را با بزرگی خود در تضاد نبیند، چون مقام او از مقام پروردگار نیز بالاتر نیست و خداوند هرگز از هیچ کس روی برنمیگرداند و به کسی بیاعتنا نمیشود.
هوش مصنوعی: هر کسی که میخواهد وارد شود، بیاید و هر کس که نمیخواهد، برود. در این مکان، خبری از تکبر و خودبرتربینی و نگهبانی نیست.
هوش مصنوعی: ناله و شکایت مردم، نشانه عدالت پادشاه است و رسیدگی به مشکلات همه افراد، لازمه مقام کسی است که مانند خداوند، بر مردم سایه افکنده است. این دادخواهی و فریاد کردن، نشانهای از محبت و دلجویی پادشاه است، به ویژه برای افرادی که در فقر و تنگدستی به سر میبرند و این نشاندهنده سپاسگزاری از کسی است که بر سر آنها سایه افکنده است.
هوش مصنوعی: ای کسی که غفلت نکن و خواب نرو، زیرا خواب برای رهبر قوم حرام است.
هوش مصنوعی: نزدیک دانا شایسته نیست که شبان خوابیده باشد و گرگ در میان گوسفندها باشد.
هوش مصنوعی: پادشاه را خواب خوش حرام است، زیرا او باید بار مسئولیت را به دوش بکشد و نمیتواند در برابر ضعف اطرافیانش بیتوجه باشد.
هوش مصنوعی: تو در آرامش و خواب به سر میبری، اما از بیرون به تو میگویم که باید از گرما و مشکلات رنج ببری.
هوش مصنوعی: چه کسی صدای ناله و فریاد خواهش سر را در خوابگاه کیوان میشنود؟
هوش مصنوعی: هرچقدر که صدای تو بلند و فریاد تو رساتر باشد، اگر درخواستی داشته باشی، صدای درخواستت به گوش دیگران خواهد رسید.
هوش مصنوعی: اگر پادشاهی به آرامش و راحتی بخوابد، من هرگز تصور نمیکنم یک فقیر در آرامش و آسودگی خوابیده باشد.
هوش مصنوعی: با صدای دهل، خواجه از خواب بیدار شد، اما او نمیداند که شب بیچاره چطور گذشت.
هوش مصنوعی: امیرالمومنین علیه السلام در دوران خلافت خود، در طول روز به کارهای مردم مشغول بود و شبها به عبادت خدا میپرداخت. برخی به او گفتند: «چرا اینقدر خود را زحمت میدهی؟ یا روز استراحت کن یا شب.» او پاسخ داد: «اگر در روز استراحت کنم، کار مردم انجام نمیشود و اگر در شب آرامش داشته باشم، کارهای خودم ناتمام میماند.»
هوش مصنوعی: پادشاهی دانا از یکی از اهل حال نصیحتی گرفت و گفت: اگر میخواهی در دو جهان خوشبخت شوی، شبها در درگاه خداوند دعا کن و روزها به نیازمندان کمک کن.
هوش مصنوعی: تو هم در جای خود امیدوار باش، پس امید را در دل کسانی که نشستهاند و منتظرند زنده کن.
هوش مصنوعی: سلاطین عدالتخواه آنچنان به دادرسی مظلومان اهمیت میدادند که یک پادشاه عادل به خاطر نشنیدن فریادهای دادخواهان دچار غم و اندوه شد. در نهایت، رأی عدالت به او فرمان داد که هیچکس حق ندارد لباس سرخ بپوشد، مگر این که درخواست و مشکلی داشته باشد تا بتواند به بهبود شرایط آنها کمک کند.
هوش مصنوعی: همچنین وقتی صدای فریاد یک مظلوم را شنید و از حال ستمدیدهای باخبر شد، باید به دقت درستی یا نادرستی ماجرا را بررسی کند و به محض اینکه برخی از افراد رشوهخور یا کسانی با منافع شخصی بخواهند او را تکذیب کنند یا به نادانی یا قصد و نیت بد نسبت دهند، نباید به سادگی قانع شود. پس از اینکه حقیقت ماجرا برایش روشن شد، باید به عدالت عمل کند و در تلاش برای رفع ظلم از آن مظلوم کوتاهی نکند.
هوش مصنوعی: در زمان داود پیامبر، یک حاکم ستمگر وجود داشت که خداوند به داود وحی کرد تا به او بگوید: «من تو را برای جمعآوری ثروت و حکمرانی به ارث نبخشیدهام، بلکه تو را به عنوان فرمانروایی برگزیدهام که از حقوق مظلومان دفاع کنی و نگذاری نالههای آنان به سوی من برسد. به درستی که من به خود قسم خوردهام که از مظلومان حمایت کنم و انتقام بگیرم از کسانی که به ستمگری در برابر آنها سکوت کردهاند».
هوش مصنوعی: و جدای از اخبار، چگونه با مروت و انصاف سازگار است؟ و چگونه با مردانگی و شرافت همخوانی دارد که فردی بیرحم و ستمگر، بیچارهای را به زانو درآورده و آه و نالهاش را به آسمان رسانده باشد؟ اگر کسی این موضوع را متوجه شود و خداوند به او قدرت مقابله با این ستم را داده باشد، اما او بیتفاوت بماند و در یاری رساندن به آن مظلوم کوتاهی کند و بگذارد که آن بیچاره در چنگال ظلم باقی بماند و خود با خیال راحت شبها در بستر استراحت کند.
هوش مصنوعی: ای فرمانروایان که روز را با لذت و شادمانی به شب میرسانید و شبها را به انواع استراحت میگذرانید، به یاد کسانی باشید که تحت ستم قرار دارند و بیچارهاند. مظلومانی که روزها در زحمت و ناراحتی به سر میبرند و شبها از ترس ظلم و ستم با انواع غم و اندوه دست و پنجه نرم میکنند.
هوش مصنوعی: شب برای تو در حال شادی و خوشی سپری میشود، اما تو نمیدانی که چه سختیها و دلتنگیهایی بر او میگذرد.
هوش مصنوعی: ای خداوند، کشتی را در آب به حرکت درآور که بیچارگان از روی آب بگذرند.
هوش مصنوعی: تو را مانند کوه قد بلند میداند، اما تو نمیدانی که کسی که پیاده است، چگونه راه میرود.
هوش مصنوعی: ای جوانان پرشور و فعال، لحظهای درنگ کنید! افرادی که در این کاروان حضور دارند، سالخوردگانی هستند که از قدرت و توانایی کافی برخوردار نیستند.
هوش مصنوعی: سلطان محمود غزنوی یک شب در حالی که در بستر استراحت بود، نتوانست خوابش ببرد. او احساس کرد که مظلومی در خانهاش برای کمک آمده و باعث شده که خواب از چشمانش برود. از پاسبانش خواست که در اطراف خانه بگردد و هر مظلومی را که یافت، بیاورد. اما بعد از چندین بار بررسی، هیچکس پیدا نکرد. سلطان تصمیم به بررسی خود گرفت و در اطراف خانهاش قدم زد. به یک مسجد کوچک رسید و صدای ناله و زاری شنید. نزدیکتر که رفت، دید کسی در سجده است و با دلتنگی خدا را میخواند. سلطان به او گفت که نگران نباشد و خودش در جستجوی او بوده است. آن شخص از ظلمی که به او شده بود، گفت و از دست ستمگری که به خانهاش آمده و به او آسیب رسانده، شکوایه کرد. سلطان از این شنیدهها به شدت ناراحت شد و گفت که اگر آن ستمگر دوباره بیفتد، او را به او خواهد رساند. بعد از سه شب، ستمگر دوباره به خانه آن مظلوم رفت و آن شخص سریعا به نزد سلطان آمد. سلطان بدون تردید به بساط ستمگری رفته و او را کشت و بعد به سجده افتاد و از آن مظلوم تشکر کرد.
هوش مصنوعی: سلطان گفت: زمانی که این موضوع به گوشم رسید، به خاطر خودم فکر کردم که این کار یکی از فرزندان من خواهد بود، زیرا به دیگران اعتماد نداشتم که این کار را با چنین جسارتی انجام دهند. به همین خاطر خودم به بررسی کارهای او پرداختم تا مبادا اگر شخص دیگری را بفرستم، تعلل کند و باعث خاموشی چراغ شود. من نگران بودم که اگر این فرد یکی از فرزندانم باشد، محبت پدرانهام مانع از اقدام درست شود. از این رو، وقتی فهمیدم که او بیگانه است، خدا را شکر کردم که فرزندم کشته نشد و چنین اقداماتی از فرزندانم سرنزده است.
هوش مصنوعی: حاکمان زمانه باید به این داستان فکر کنند و ببینند که چگونه یک تصمیمی که از سوی یک پادشاه در یک ساعت گرفته شد، تقریباً هزار سال است که نام او به خاطر این عمل، در هزاران کتاب ثبت شده و در منابر و مساجد این داستان ذکر شده است. عموم مردم نسبت به او دعا و ستایش میکنند و علاوه بر آن، فواید و پاداشهای بسیاری برای او در آخرت وجود دارد.
هوش مصنوعی: اگر از آدمی یاد خوبی باقی بماند، باعث میشود که جایگاه او همواره در خاطرها باقی بماند و به یادها نقش ببندد.
هوش مصنوعی: سلطان ملک شاه سلجوقی در کنار زاینده رود مشغول شکار بود و در یکی از مرغزارها استراحت کرد. یکی از غلامان او در کنار نهر، گاوی را دید که در حال چرا بود، آن گاو را کشت و بخشی از گوشتش را کباب کرد. این گاو متعلق به یک پیرزن بود که چهار یتیم داشت و از شیر آن گاو روزی میخوردند. وقتی پیرزن از این ماجرا مطلع شد، غم و اندوه او را فراگرفت و با مقنعهای بر سر، بر پلی که سلطان در حال عبور بود نشسته و انتظار او را کشید. وقتی سلطان به آنجا رسید، با حالتی خمیده و چشمان گریان به وی گفت: ای پسر آلب اسلان، اگر نمیخواهی در این پل به من کمک کنی، در روز قیامت در پل صراط دست به دامن تو میآورم و از تو انتقام خواهم گرفت. سلطان از این سخن ترسید و از او پرسید که چه ظلمی بر او رفته است. پیرزن به طور مختصر ماجرا را شرح داد و سلطان تحت تأثیر قرار گرفت و دستور داد غلام را مجازات کنند و به جای آن گاو، هفتاد یا به روایتی دویست گاو به پیرزن اهدا کردند.
هوش مصنوعی: میگویند وقتی که ملک شاه فوت کرد، آن پیر مرد با موهای سفید بر سر مزار او نشست و prayed: خداوند، من در سختی بودم و او به من کمک کرد. حالا که او به مشکل افتاده، تو به او یاری کن.
هوش مصنوعی: یک نفر نیکوکار سلطان را در خواب دید و از او پرسید: خدا با تو چه کرد؟ سلطان پاسخ داد: اگر دعاهای آن پیرزن نبود، مرا عذابی میکردند که اگر به همه مردم زمین تقسیم میشد، همه در عذاب بودند.
هوش مصنوعی: این داستان نیز مانند داستان قبلی، باید باعث هوشیاری پادشاهان شود، زیرا آنها مبالغ زیادی را برای تصرف یک ولایت هزینه میکنند تا چند روزی نامشان در خطبهها ذکر شود و روی سکهها نامشان حک شود. اما نمیدانم کدام خطبه مورد توجه بیشتری است که قرنهاست در منابر جهان به نام این دو سلطان خوانده میشود و کدام سکه با این نقوش بیشتر در ذهنها ماندگار شده که سالهاست در کتابها و ثبتها به نام آنها نقش بسته است.
هوش مصنوعی: هشتم اینکه باید به شدت از ایجاد بدعت خودداری کرد، زیرا حتی اگر در کوتاهمدت مزیتی داشته باشد، در نهایت به زودی از بین میرود و تا روز قیامت فرد را بدنام و ملعون خواهد کرد. هر روز آثار منفی این کار در قبر او نمایان خواهد شد و هر لحظه باعث افزایش عذاب او خواهد شد.
هوش مصنوعی: به گونهای زندگی کن که مردم تو را به نیکی یاد کنند و به خاطر شخصیت و رفتارت تحسینت کنند، نه آنکه پس از مرگت برایت بد بگویند و نفرینت کنند.
هوش مصنوعی: نباید رسم زشتی را پایهگذاری کرد که بعدها بر آن لعنت نفرستند.
هوش مصنوعی: گاهی یک نام زشت میتواند اعتبار و حسن شهرت پنجاه ساله را به راحتی بر باد دهد.
هوش مصنوعی: نکته نهم اینکه وقتی از کسی خطا یا اشتباهی سر بزند، یا در مسیر خدمت به نوعی اشتباه کند، بهتر است که با گذشت و بخشش به آن نگاه کنیم و توجهی به آن نداشته باشیم، چرا که بخشش خطاها از بزرگترین فضایل و خوبیهاست.
هوش مصنوعی: امام علی (علیه السلام) بیان فرمودهاند که زیبایی حکمرانی و مدیریت کشور در این است که حاکم با عدالت فرمانروایی کند و در عین حال، اگر قدرت انتقام گرفتن دارد، با احترام و بزرگواری ببخشاید.
هوش مصنوعی: عمده ترین نکته این است که هدف از حکومت و مدیریت جامعه نباید فقط تأمین لذتهای مادی و خواستههای نفسانی باشد. همچنین لازم است که فرد از سرگرمیها و کارهایی که ناپسند هستند، دوری کند و تمام تلاش خود را صرف آرامش و زیبایی زندگی نکند.
هوش مصنوعی: سکندر، زمانی که سلطنت بر جهان را به دست آورد، در جستجوی خواستههای شخصی خود، از حد و اندازه خود کم گذاشت.
هوش مصنوعی: حضرت علی (علیه السلام) میفرماید که ریشه تمام مشکلات و آسیبها، وابستگی به لذتهای زودگذر و فریبنده است.
هوش مصنوعی: شنیدم که در زمان احتضار، نوشیروان به هرمز چنین گفت.
هوش مصنوعی: به یاد داشته باش که به فکر نگهداری از درویش باش، نه اینکه فقط به آسایش خودت فکر کنی.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی آسایش خود را داشته باشی، نباید بر کسی در سرزمینت منت بگذاری، زیرا کسی در اینجا بر اسایش دیگران فکر نمیکند.
هوش مصنوعی: وقتی شاهی سرگرم خوشگذرانی باشد، میتوان بر سلطنت او افسوس و ویرانی حکم کرد.
هوش مصنوعی: وقتی که پادشاه به سرگرمی و لذتهای دنیوی مشغول شود و زمان خود را صرف آن کند، باید دانست که کشور او خراب و ویران خواهد شد.
هوش مصنوعی: بله، زیبایی و نظم در کشور به عدالت بستگی دارد و آرامش پادشاه به آرامش مردم کشور وابسته است. هیچ لباسی برای فرمانروایان زیباتر از لباس عدالت نیست و هیچ تزیینی درخشانتر از سرپوش محبت وجود ندارد.
هوش مصنوعی: شنیدم که فرماندهای با لباس زیبا و دو طرف آسترین داشت.
هوش مصنوعی: یکی به خسرو گفت: ای پادشاه نیکوی روزگار، جامهای از پارچهی ابریشم چینی برایت بدوز.
هوش مصنوعی: گفت: اینجا فقط آسایش و آرامش وجود دارد، اما اگر از این مرز بگذری، زیبایی و زینت را خواهی دید.
هوش مصنوعی: پیرایه و زینت بر دل شهریار، در واقع نشانهای از ضعف و ناتوانی در تفکر است و این به شدت زشت و ناپسند است.
هوش مصنوعی: بر همگان روشن است که همانطور که برای پادشاهان و سران حکومت، عدالتگستری و توجه به رعیت ضروری است و بر آنها واجب است که سایه محبت و مهربانی خود را بر سر تمام مردم بگسترند، برای مردم نیز واجب است که اطاعت و فرمانبرداری از آنها را لازم بدانند و همیشه در راه یکپارچگی و اخلاص حرکت کنند. همچنین باید نامهای آنان را در جمع و تنهایی با احترام و بزرگداشت بر زبان آورده و دعای آنها را بر خود لازم بدانند.
هوش مصنوعی: حضرت امام موسی علیه السلام فرمودند: «ای شیعیان، خود را ذلیل نکنید و به خاطر نافرمانی از حاکم خود به بیراهه نیفتید. اگر حاکم شما فردی عادل است، از خدا بخواهید او را پایدار نگه دارد و اگر ظالم است، دعا کنید که خداوند او را اصلاح کند، زیرا بهبود وضعیت شما وابسته به بهبود وضعیت حاکم شماست. بدانید که حاکم عادل مانند یک پدر مهربان است، پس باید برای او آنچه را که برای خود میپسندید، بخواهید و آنچه را که برای خود نمیپسندید، برای او نپسندید».
هوش مصنوعی: وجود طبقه ممتاز سلاطین از بزرگترین نعمتهای الهی است و نادیده گرفتن ارزش آنها؛ ناسپاسی به این نعمت بیپایان به شمار میآید. بنابراین، واجب است که در دل خود به عشق و اخلاص نسبت به آنها توجه داشته باشیم و به دعا و درخواست برای وجودشان همواره مشغول باشیم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.