گنجور

 
ملا احمد نراقی

و مخفی نماند که کسی که در راه خدا انفاق مال می کند باید بداند که از برای آن آدابی چند است:

یکی آنکه چون به دل او بگذرد که مالی در راه خدا بدهد و این قصد را بکند بداند که شیطان از آن غافل شده و ملک به دل او نظر افکنده است و فرصت را غنیمت شمارد و به زودی قصد خود را به جا آورد، که در تأخیر، آفات بسیار و عوایق زمان بی شمار است.

و دوم آنکه چون به احتیاج کسی مطلع شد یا گمان برد، پیش از اظهار کردن به او انفاق کند و آبروی او را محافظت کند و نگذارد که مضطر به سئوال شود، زیرا که بعد از سئوال، آنچه می دهد قیمت آبروئی است که ریخته است، و احسان تام نیست.

«حضرت امیرالمومنین علیه السلام از برای شخصی که امید به حضرت داشت چیزی فرستاد، و آن مرد هرگز از کسی چیزی نمی طلبید، نه از آن حضرت و نه از غیر او شخصی عرض کرد که این مرد هرگز چیزی از تو سئوال نکرده است و از آنچه فرستادی کمتر هم کفایت او را می کرد حضرت فرمود که خدا مثل تو را در میان مومنین بسیار نکند، من عطا می کنم و تو بخل می ورزی؟ هر گاه من کسی را که امید به من دارد عطا نکنم مگر بعد از سئوال او، پس به او نداده ام مگر قیمت آنچه را از او گرفته ام، زیرا که او در معرض این در آورده ام که آبروئی را که در پیش خدای من بر خاک می مالد بریزم».

سوم آنکه صدقات خود را در یکی از اوقات شریفه و از زمان فاضله بدهد و آن وقت را از برای بذل و عطا مقرر دارد مثل روز عید غدیر، و ماه ذی الحجه، به خصوص دهه اول آن یا ماه رمضان، به خصوص دهه آخر آن.

و مروی است که «پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم جوادترین خلق بود و در ماه رمضان مثل باد تند بود که هیچ چیز را نگاه نمی داشت».

چهارم آنکه زکاه و سایر حقوق مالیه واجبه را آشکارا و علانیه بدهد، که آن افضل است از پنهان دادن و آنچه از عطاها که سنت باشد پنهان دادن آن افضل است.

همچنان که حضرت صادق علیه السلام به آن تصریح کرده و فرمودند که «اگر مردی زکاه مال خود را بر دوش کشد و به فقیر رساند، حسن جمیلی است از برای او» و این در وقتی است که از شایبه تشویش ریا مطمئن باشد و آن فقیری که می گیرد از اظهار آن شرم و حیا نکند والا پنهان دادن واجبات هم افضل است.

پنجم آنکه از منت نهادن بر فقیر و ایذای او احتراز کند و عطائی که به کسی نماید از صفحه خاطر محو سازد، تا در دفتر حسناتش ثبت گردد، که اگر از این صفت خبیثه اجتناب نکند صدقه او باطل، و حلیه صحت، عاطل می ماند.

همچنان که حق سبحانه می فرماید که «یا ایها الذین آمنوا لا تبطلوا صدقاتکم بالمن و الاذی» یعنی «ای مومنان باطل مسازید صدقات خود را به منت نهادن و آزار دادن» و از سید انام مروی است که «کسی که با برادر مومن خود نیکی کند و بر او منت نهد خدای عمل او را از درجه اعتبار ساقط سازد و او را بر گناه خود بگیرد و سعی او را نپذیرد».

و منت نهادن، این است که همچنین داند که به آن فقیر احسانی نموده و علامت ظاهری آن، این است که در نزد مردم زبان به اظهار آن گشاید و آن را نقل کند، و از آن راه، از فقیر چشمداشت ثنا و تعظیم و فرمانبرداری داشته باشد.

و علامت باطنی آن، این است که بعد از عطا، از آن فقیر خلاف ادبی یا خیانتی نسبت به آن شخص واقع شود استبعاد نماید، زیادتر از آنچه پیش از عطا استبعاد می نمود.

و ایذا آن است که او را سرزنش و ملامت کند و پرده او را بدرد و رو به او ترش نماید و او را خفیف کند و از مجالست آن عار داشته باشد و خود را عالی تر از او داند و کسی که مبتلا به این مرض باشد باید خود را از آن خلاص سازد.