گنجور

 
ملا احمد نراقی

و چون تشدید در امر زکاه را دانستی، بدان که سر در واجب کردن زکاه، بلکه ترغیب به مطلق بذل کردن مال، سه چیز است:

اول اینکه خدا پرستی تام، و توحید تمام آن است که از برای آدمی محبوبی به غیر از خداوند یکتا نباشد آری: محبت، شرکت برنمی دارد توحید زبانی فایده چندان نمی بخشد قدر محبت با کسی، به گذشتن از محبوبان دیگر شناخته می شود و محبوب، محب خود را به مفارقت سایر احباب، امتحان می کند و چون مال در نزد اکثر مردم محبوب، و به جهت تمتع از آن، انس به عالم گرفته اند و از مرگ گریزانند، پس در دعوای صدق محبت خدا امتحان ایشان به دست برداشتن از یکی از محبوبها که مال است شده است.

و از این جهت خدای تعالی فرماید: «ان الله اشتری من المومنین انفسهم و اموالهم بان لهم الجنه» خلاصه معنی آنکه «خدا نفسهای مومنین، و مالهای ایشان را خریداری نموده، که در عوض، بهشت به ایشان کرامت فرماید» شکی نیست که بالاترین لذات بهشت، لقای پروردگار است و مردم در این خصوص بر سه قسم اند:

اول: در دعوای محبت تام، و توحید کامل، صادق اند و از عهده عهد خود برآمده اند و در دل، بجز دوستی یکی را راه نداده، دست از مال و متاع دنیا شسته و در دنیا را بر روی خود بسته اند و این طایفه، دیگر التفاتی به وجوب زکاه نمی کنند حتی اینکه از بعضی از ایشان پرسیدند که در هر صد درهم چقدر زکاه است؟ گفت اما بر عوام، پنج درهم به حکم شریعت، و اما بر ما دادن همه اموال و از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام سئوال کردند: «در چقدر مال، زکاه واجب است؟ فرمود: اما زکاه ظاهر در هزار درهم، بیست و پنج درهم و اما در باطن، پس آن است که هر چه برادر مومن تو، به آن محتاج تر از تو باشد خود را اختیار نکنی».

دوم: طایفه ای هستند که از اموال دنیا به قدر حاجت نگاه می دارند به جهت ضرورت، و لیکن فاضل از آن را ذخیره نمی کنند، بلکه به مصارف خیرات و مبرات می رسانند و این طایفه، اگر چه از طایفه اول پست مرتبه ترند و لیکن ایشان نیز بر قدر واجب اقتصار نمی کنند و جمیع انواع خیر را به جا می آورند.

سوم: قسمی هستند که زیادتر از قدر واجب را به جا نمی آورند و لیکن در واجب خود کوتاهی نمی کنند و این، پست ترین درجات است، و آن مرتبه عوام است.

دوم: از اسرار وجوب زکاه، و ترغیب به بذل مال، پاک ساختن نفس است از صفت رذیله بخل، که از جمله مهلکات است، چون که به دادن مال مکررا، نفس عادت به بذل و عطا می کند تا ملکه حاصل می شود.

و سوم: بجا آوردن شکر نعمت خدا زیرا که خدا، را بر بنده، حق نعمت بدن و نعمت مال ثابت است و عبادت بدنیه، شکر نعمت بدن، و بذل اموال، شکر نعمت مال است و چقدر قبیح است که کسی ادعای اسلام کند و فقیر بینوای مضطری را ببیند و در شکر نعمت پروردگار خود تقصیری کند.