گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
ملا احمد نراقی

چون فضیلت فقر را دانستی و فایده آن را شناختی، هان تا اشتباه نکنی و هر گدا را فقیر ندانی، گدا کسی دیگر و فقیر کسی دیگر است گدا آن است که دنیا از او دست برداشته، و فقیر آن است که او دست از دنیا برداشته است و از برای فقیر، شرایطی است که چنانچه فقیر به آنها متصف باشد فضیلت فقر از برای او خواهد بود.

پس بدان که سزاوار فقیر آن است که به فقر و بی چیزی خود راضی باشد و اگر کراهتی از آن داشته باشد باید مثل کراهت حجامت باشد از برای کسی که حجامت می کند، اگر چه فی الجمله دردی می یابد اما به آن راضی و خوشنود است و آن را از خدا بداند و به آن جهت به آن شاد و فرحناک باشد و در باطن توکل بر خدا داشته باشد و اعتماد و وثوق او به خدا باشد و چنان داند که خدا قدر ضرورت را به او می رساند و به هر چه به او رسد قانع باشد و زیادتی نخواهد و به این جهت قطع طمع از خلق کند و التفاتی به آنچه در دست مردم است نکند و حرص بر تحصیل مال از هر جا برسد نداشته باشد و بر فقر خود صابر و شاکر باشد.

حضرت امیرالمومنین علیه السلام فرمود که «فقر نسبت به بعضی عقوبت است از جانب خداوند و نسبت به بعضی کرامت و علامت آن فقری که کرامت است آن است که صاحب خود را خوش خلق می کند و مطیع پروردگار می گرداند و شکایت از حال خود نمی کند و خدا را بر فقر خود شکر می کند و علامت آن که عقوبت است آن است که صاحب خود را بدخلق می کند و معصیت پروردگار را می نماید و شکایت می کند و به قضای الهی راضی نیست» و از این حدیث مستفاد می شود که هر فقیری را بر فقر ثواب نیست، بلکه ثواب و فضیلت از برای فقری است که صاحب آن راضی و شاکر باشد و به قدر کفاف قانع باشد و طول امل نداشته باشد و اما آن که راضی نباشد، و مایل به بسیاری مال باشد، و آلوده به ذلت حرص و طمع گردد، و به واسطه طمع و حرص، اخلاق او بد شود، و مرتکب اعمالی گردد که شیوه اهل مروت و آبرو نباشد، او را ثوابی نیست، بلکه گناهکار است.

و سزاوار فقر آن است که اظهار استغنا کند و پرده بر کار خود اندازد.

و در حدیث نبوی وارد است که «هر که فقر خود را بپوشاند خدا او را اجر کسی عطا فرماید که همه روزها را روزه بگیرد و همه شبها را عبادت کند».

و فقیر را سزاوار آن است که با اغنیا مخلوط نشود و با ایشان همنشینی ننماید و ایشان را به جهت مال تواضع نکند بلکه از این راه به ایشان تکبر کند.

مروی است که «حضرت امیرالمومنین و خضر علیه السلام، به یکدیگر رسیدند حضرت از خضر پرسید که بهترین اعمال چیست؟ گفت: بذل اغنیا بر فقرا به جهت رضای خدا حضرت فرمود: از آن بهتر ناز و تکبر فقیر است بر اغنیا از راه وثوق و اعتماد به خدا خضر گفتک این کلامی است که باید با نور بر صفحه رخسار حور نوشت» و باید فقیر از گفتن سخن حق مضایقه نکند و از راه طمع و مدارات با اغنیا از سخن حق اغماض نکند، و چشم نپوشد و از راه تهدیستی و فقر، در عبادت خدا سستی ننماید.

و اگر قلیلی از قوت او زیاده آمد در راه خدا بذل کند و این را جهد مقل گویند، و ثواب آن بیشتر از مالهای فراوان است که غنی بذل کند.

حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم روزی فرمودند که «یک درهم صدقه می تواند افضل باشد از صد هزار درهم شخصی عرض کرد که این چگونه می شود؟ فرمود: شخصی از منافع مال خود و زیادتی آن صد هزار درهم تصدق می کند و مردی دو درهم دارد و به غیر از این هیچ چیز دیگر را مالک نیست و یکی از آن دو درهم را با طیب نفس در راه خدا می دهد، صاحب یک درهم افضل است از صاحب صدهزار درهم» و باید فقیر زیادتر از قدر حاجت خود را ذخیره نکند پس اگر کسی باشد که زیادتر از قوت یک شبانه روز را ذخیره نکند، از جمله صدیقین خواهد بود و اگر از قوت چهل روز زیادتر ذخیره نکند از جمله متقین خواه بود و اگر از قوت سال خود زیادتر ذخیره نکند از صالحین خواهد بود و اگر از قوت سال زیادتر ذخیره نماید از زمره فقرا خارج خواهد شد و از فضیلت فقر محروم است.

و هرگاه کسی فقیر باشد و شخصی چیزی به او عطا نماید، پس اگر آن چیز حرام موبد باشد، رد آن واجب و قبول آن حرام است و اگر مشتبه باشد، سنت است که آن را رد کند و قبول نکند و اگر حلال باشد، پس اگر به عنوان هدیه است مستحب است قبول آن اگر بی منت باشد، زیرا که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم هدیه قبول می فرمودند و اگر در آن منت باشد ترک آن بهتر است و اگر به عنوان صدقه یا زکوه یا نحو اینها باشد باید اگر آن فقیر مستحق آن باشد و از اهل آن باشد قبول کند و الا رد کند و اگر بداند که آن دهنده، این را به جهت صفتی که در این فقیر گمان کرده به او داده، مثل اینکه او را سید دانسته، یا عالم یافته، یا غیر اینها و فی الواقع چنین نباشد باید رد نماید و اگر نه هدیه باشد و نه صدقه، بلکه به جهت شهرت و خودنمائی و ریا و آوازه داده باشد بهتر آن است که قبول نکند و رد کند بلکه بعضی از علماء قبول آن را حرام، و رد آن را واجب دانسته اند و مخفی نماند که آنچه را به فقیر می دهند اگر به آن محتاج باشد و زیادتر از قدر حاجتش نباشد افضل آن است که هرگاه از آفاتی که مذکور شد سالم باشد آن را قبول کند.

حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: ثواب آن که با وسعت به فقیر عطا می کند بیشتر نیست از آن که می گیرد، هرگاه محتاج باشد» بلکه در بعضی احادیث نهی شده است از رد آن و اگر زاید بر قدر حاجت باشد اگر آن فقیر، طالب راه آخرت باشد آن زیادتی را رد کند، زیرا که آن را خدا به جهت آزمایش و امتحان فرستاده تا ببیند چه می کند اما قدر حاجت را به جهت رأفت و رحمت بر آن فرستاده پس درگرفتن آن ثواب است، و اما در قدر زیادتی، یا مبتلا به معصیت آن می شود، یا گرفتار حسابش پس سزاوار طالب سعادت آن است که زاید از قدر حاجت قبول نکند، زیرا که نفس، بعد از آنکه مرخص شده که عهد و پیمان را بشکند به آن عادت می کند.

بعضی از مجاورین مکه نقل می کند: «دراهمی چند داشتیم که گذارده بودم در راه خدا انفاق کنم، روزی فقیری را دیدم که از طواف مکه فارغ شده به صدای ضعیفی می گفت: «جائع کما تری عریان کما تری، قما تری فیما تری یا من یری و لا یری» یعنی «خدایا گرسنه ام چنانکه می بینی و برهنه ام چنانکه می بینی پس چه می بینی در این خصوص که می بینی؟ ای کسی که همه چیز را می بیند ولی خود دیده نشود» می گوید: نگاه کردم دیدم جامه کهنه در بر داشت که بدن او را نمی پوشانید، با خود گفتم: این کسی است که باید دراهم خود را به او دهم آنها را به نزد او بردم نگاهی به آنها کرد، پنج درهم برداشت و گفت: به چهار درهم آن دو جامه می خرم و یکی را هم خرج می کنم و تتمه را رد کرد و گفت: احتیاج به آن ندارم شبی دیگر او را دیدم که دو جامه نو پوشیده بود، من اندکی از او بددل شدم، متوجه من شد و دست مرا گرفت و به طواف مشغول شدیم، تا هفت شوط طواف را تمام کردیم در هر شرایطی دیدم که پاهای ما بر یک نوع جوهری از جواهر بود، یک بار بر روی یاقوت راه می رفتیم و یک بار بر روی مروارید و یکبار بر روی زمرد و یکبار بر طلا و پاهای ما تا به کعب به آنها فرو می رفت پس آن مرد به من گفت: خدا این همه را به من داده و قبول نکردم و از دست مردم چیزی می گیرم و معاش می کنم، زیرا که همه اینها ثقل و ابتلاست» خلاصه آنکه، قدر حاجت گرفتن افضل است و باعث ثواب رسیدن به آن، کسی است که می دهد، و اعانت بر ثواب هم ثواب است امر شد به موسی بن عمران که «در هر شبی در پیش یکی از بنی اسرائیل افطار کن گفت: الهی چرا روزی مرا بر دست بنی اسرائیل متفرق کرده ای که یکی چاشت بدهد و یکی شام؟ وحی به او رسید که من با دوستان خود چنین می کنم و روزی ایشان را به دست بطالین بندگانم قرار می دهم تا آنها نیز به این سبب به ثوابی رسند».

و اما زیادتر از قدر حاجت را بهتر آن است که نگیرد بلی اگر خواهد آن را به فقرا دهد و بذل کند، گرفتن آن ضرر ندارد و باید دفعه انفاق فقرا کند و نگاه ندارد، که گاه است نفس در مقام فریب او برآید همچنان که جمعی متصدی خدمت فقرا و متکفل حال ایشان شدند و از اغنیا می گرفتند و به فقرا می دادند، عاقبت نفس و شیطان با هم ساخته او را فریفتند و این را وسیله جمع مال و تنعم و تلذذ قرار دادند، و به هلاکت رسیدند و سزاوار مومن، آن است که تا او را ممکن باشد از کسی چیزی خواهش نکند و سوال ننماید، زیرا که آن متضمن شکوه از خدا، و ذلیل کردن خود است و موجب ایذای آن کسی است که از او خواهش می کند، زیرا که بسا باشد به خاطر خواه خود چیزی ندهد و بعد از اظهار به او شرم کند و یا خجالت کشد، یا محافظت آبروی خود کند، یا به روی ریا چیزی بدهد و چنین چیزی معلوم نیست که شرعا حلال باشد.

و از این جهت حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «سوال از مردم از جمله فواحش است» و فرمود: «هر که از مردم سوال کند و قوت سه روز خود را داشته باشد، روز قیامت خدا را ملاقات کند در حالی که روی او استخوان خالی باشد و هیچ گوشت نداشته باشد» و فرمود که «هیچ بنده ای نیست که یک در سوال را بر خود بگشاید مگر اینکه خدا هفتاد در فقر را بر روی او می گشاید» و فرمود که «سوال، حلال نیست مگر با فقری که به هلاکت انجامد، یا قرضی که به رسوائی کشد» روزی طایفه ای از انصار به خدمت آن بزرگوار آمدند و عرض کردند: « یا رسول الله حاجتی به تو داریم فرمود: بگویید عرض کردند: حاجت بزرگی است فرمود: بیاورید حاجت خود را گفتند: می خواهیم ضامن شوی از برای ما بهشت را حضرت سر به زیر انداخت، پس سر برداشت و فرمود: ضامن می شوم به شرطی که شما هم ضامن شوید از احدی چیزی سوال نکنید ایشان تعهد نمودند و همچنین بودند، حتی در سفر تازیانه از دست یکی می افتاد از رفیق خود که پیاده بود سوال نمی کرد که تازیانه را به او دهد و خود فرود آمده بر می داشت و اگر بر سفره ای نشسته بودند و آب به یکی نزدیک بود رفیقش از او خواهش نمی کرد که آب را به او دهد» و فرمود که «اگر یکی از شما پشته هیزم را بر پشت کشد و بفروشد و آبروی خود را نگاه دارد بهتر است از آنکه سوال کند» در روز عرفه حضرت سید الساجدین علیه السلام در عرفات جمعی را دیدند که سوال می کردند فرمودند: «اینها بدترین خلق خدا هستند مردم رو به خدا آورده تضرع می کنند و اینها رو به مردم آورده سوال می کنند» و حضرت صادق علیه السلام فرمود که «اگر سائل بداند که چقدر وزر و وبال دارد، احدی هر آینه از احدی سوال نمی کند و اگر آنکه رد می کند بداند که رد سائل چقدر بد است احدی سائلی را محروم و رد نمی کند» و مخفی نماند که منعی نماند که منعی که از سوال شده در صورتی است که ناچار و مضطر نباشد و اما در صورت اضطرار و احتیاج، شکی در جواز آن، و رخصت در آن نیست و آنچه در ترغیب اعطاء سائل رسیده دلالت بر آن می کند.

خدای تعالی فرموده است: «و اما السائل فلا تنهر» یعنی «اما سائل را از خود مران» حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: رد مکن سائل را و چیزی به او بده، اگر چه نصف خرمائی باشد» و فرمود: «از برای سائل، حقی است، اگر چه بر اسبی سوار شده باشد» و فرمود: «سائل را رد نکنید، اگر چه سم سوخته باشد».