گنجور

 
ملا احمد نراقی

و اما عجب به قوت و قدرت خود: علاجش آن است که به یاد آورد امراض و آلامی را که خدا مسلط بر بدن او گردانیده و نظر کند که شبی تب چگونه قوت او را ضعیف، و بدن او را لاغر و نحیف می گرداند و اگر یک رگ از بدن او به درد آید از هر عاجزی عاجزتر و از هر ذلیلی ذلیل تر می شود و احمق کسی است که به قوت و قدرت خود نازد و حال اینکه اگر مگسی چیزی از او برباید نتواند استرداد کند و اگر مورچه ای به گوش او داخل شود روز و شب فریاد کند و اگر خاری به پای او رود عاجز گردد و اگر غباری به چشمش رسد متأثر شود.

«یخوفه الدق و یقتله البق» یعنی «اندک دقی که بلند شود او را می ترساند، و پشه ای او را می کشد» و حال آنکه هر چه او را قوت باشد از خری یا گاوی یا شتری بیش نخواهد بود و چه عجب و افتخار به چیزی که می کند که گاو و خر در آن از او بالاتر است.