گنجور

 
مولانا

سیبکی نیم سرخ و نیمی زرد

از گل و زعفران حکایت کرد

چون جدا گشت عاشق از معشوق

برد معشوق ناز و عاشق درد

این دو رنگ مخالف از یک هجر

بر رخ هر دو عشق پیدا کرد

رخ معشوق زرد لایق نیست

سرخی و فربهی عاشق سرد

چونک معشوق ناز آغازید

ناز کش عاشقا مگیر نبرد

انا کالشوک سیدی کالورد

فهما اثنان فی الحقیقه فرد

انه الشمس اننی کالظل

منه حر البقا و منی البرد

ان جالوت بارز الطالوت

ان داوود قدروا فی السرد

دل ز تن زاد لیک شاه تنست

همچنانک بزاید از زن مرد

باز در دل یکی دلیست نهان

چون سواری نهان شده در گرد

جنبش گرد از سوار بود

اوست کاین گرد را به رقص آورد

نیست شطرنج تا تو فکر کنی

با توکل بریز مهره چو نرد

شمس تبریز آفتاب دلست

میوه‌های دل آن تفش پرورد

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
غزل شمارهٔ ۹۶۸ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
رودکی

اشتر گرسنه کسیمه برد

کی شکوهد ز خار؟ چیره خورد

کسایی

نانوردیم و خوار و این نه شگفت

که برِ ورد، خار نیست نورد

مردم اندر خور زمانه شده‌ست

نرد چون شاخ گشت و شاخ چون نرد

عنصری

از تک اسب و بانگ نعرۀ مرد

کوه یر نوف شد هوا پر گرد

مسعود سعد سلمان

شعر سید محمد ناصر

دل من شاد کرد و خرم کرد

شدم از گرمی طبیعی پوست

همچو تشنه که آب باید سرد

بر دل من نشاط رامش یافت

[...]

مشاهدهٔ ۹ مورد هم آهنگ دیگر از مسعود سعد سلمان
سنایی

صدر اسلام زنده گشت و نمرد

گرچه صورت به خاک تیره سپرد

در جهان بزرگ ساخت مکان

هم بخردان گذاشت عالم خرد

پس تو گویی که مرثیت گویش

[...]

مشاهدهٔ بیش از ۱۵۸ مورد هم آهنگ دیگر از سنایی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه