گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
مولانا

رسم نو بین که شهریار نهاد

قبله مان سوی شهر یار نهاد

نقد عشاق را عیار نبود

او ز کان کرم عیار نهاد

گل صدبرگ برگ عیش بساخت

روی سوی بنفشه زار نهاد

هر که را چون بنفشه دید دوتا

کرد یکتا و در شمار نهاد

بی دلان را چو دل گرفت به بر

سرکشان را چو سر خمار نهاد

منتظر باش و چشم بر در دار

کو نظر را در انتظار نهاد

غم او را کنار گیر که غم

روی بر روی غمگسار نهاد

کس چه داند که گلشن رخ او

بر دل بی‌دلم چه خار نهاد

از دل بی‌دلم قرار مجوی

کاندر او درد بی‌قرار نهاد

آهوان صید چشم او گشتند

چونک رو جانب شکار نهاد

آن زره موی در کمان ز کمین

تیرهای زره گذار نهاد

خویشتن را چو در کنار گرفت

خلق را دور و برکنار نهاد

رحمتش آه عاشقان بشنید

آهشان را بس اعتبار نهاد

در عنایات خویششان بکشید

جرمشان را به جای کار نهاد

نور عشاق شمس تبریزی

نور در دیده شمس وار نهاد

 
 
 
غزل شمارهٔ ۹۶۷ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
عطار

عشق تو پرده، صد هزار نهاد

پرده در پرده بی شمار نهاد

پس هر پرده عالمی پر درد

گه نهان و گه آشکار نهاد

صد جهان خون و صد جهان آتش

[...]

اوحدی

روز دیگر چو رخ بکار نهاد

پای بر دستگاه دار نهاد

هلالی جغتایی

لوح تعلیم در کنار نهاد

سر تعظیم پیش یار نهاد

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه