دیده خون گشت و خون نمیخسبد
دل من از جنون نمیخسبد
مرغ و ماهی ز من شده خیره
کاین شب و روز چون نمیخسبد
پیش از این در عجب همیبودم
کآسمان نگون نمیخسبد
آسمان خود کنون ز من خیره است
که چرا این زبون نمیخسبد
عشق بر من فسون اعظم خواند
جان شنید آن فسون نمیخسبد
این یقینم شدست پیش از مرگ
کز بدن جان برون نمیخسبد
هین خمش کن به اصل راجع شو
دیده راجعون نمیخسبد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به حالاتی از نومیدی و بیتابی اشاره میکند. او از عدم آرامش و خواب نرفتن دلش صحبت میکند و به تأثیر عشق و جنون بر روح و روانش اشاره میکند. به نظر میرسد که او در تلاش است تا بفهمد چرا آسمان و دنیای اطرافش نیز همچنان در حیرت و بیقراری به سر میبرند. در نهایت، شاعر بر این باور است که جان پس از مرگ نیز آرامش نخواهد یافت و به نوعی در پی رسیده به حقیقتی عمیقتر است.
هوش مصنوعی: چشمهایم پر از اشک و خون است و قلب من به خاطر جنون آرام و قرار ندارد.
هوش مصنوعی: پرنده و ماهی به خاطر من حیران و متعجب هستند که چرا این شب و روز هیچگاه آرام نمیگیرد و نمیخوابد.
هوش مصنوعی: قبلاً به این فکر میکردم که چرا آسمان هرگز آرام و خوابآلود نیست.
هوش مصنوعی: آسمان حالا به من زل زده است و مینوید که چرا زبان من آرام نمیگیرد و ساکت نمیشود.
هوش مصنوعی: عشق به من جریانی عمیق و غافلگیرکننده داد و جان من آن را شنید و خوابش نمیبرد.
هوش مصنوعی: این اطمینان برایم مسجل شده که قبل از مرگ، روح از بدن جدا نمیشود و در آنجا آرام نمیگیرد.
هوش مصنوعی: به آرامی و با توجه به اصل موضوع بازگرد، چرا که چشمهایم به چیزی نمیخوابند و بیدارند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.