آه که بار دگر آتش در من فتاد
وین دل دیوانه باز روی به صحرا نهاد
آه که دریای عشق بار دگر موج زد
وز دل من هر طرف چشمه خون برگشاد
آه که جست آتشی خانه دل درگرفت
دود گرفت آسمان آتش من یافت باد
آتش دل سهل نیست هیچ ملامت مکن
یا رب فریاد رس ز آتش دل داد داد
لشکر اندیشهها میرسد از بیشهها
سوی دلم طلب طلب وز غم من شاد شاد
ای دل روشن ضمیر بر همه دلها امیر
صبر گزیدی و یافت جان تو جمله مراد
چشم همه خشک و تر مانده در همدگر
چشم تو سوی خداست چشم همه بر تو باد
دست تو دست خدا چشم تو مست خدا
بر همه پاینده باد سایه رب العباد
ناله خلق از شماست، آنِ شما از کجاست ؟
این همه از عشق زاد عشق عجب از چه زاد ؟
شمسِ حقِ دین توی مالک مُلک وجود
ای که ندیده چو تو عشق دگر کیقباد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات عمیق عاشقانه و وجدانی شاعر است. شاعر از آتش عشق و شور و شوقی که دوباره در دلش شعلهور شده، سخن میگوید و از درد و رنجی که این حس به او میدهد، ناله میکند. او دل خود را به صحرا و سویی ناشناخته میبرد و از تسلط عشق بر دلش میگوید. همچنین به قدرت الهی و امید به یاری خداوند اشاره میکند و در نهایت به عشق آسمانی و ارتباط خود با معشوق اشاره مینماید، که او را بالاتر از هر موجودی میداند و به او احترام بسیار قائل است. شعر در نهایت به ابراز نیاز انسان به عشق و زیباییهای روحانی میپردازد.
هوش مصنوعی: اوه، دوباره آتش عشق در وجودم شعلهور شده و این دل شیدای من دوباره به سمت دشت و بیابان میرود.
هوش مصنوعی: اه، چطور عشق دوباره همچون دریا طغیان کرد و از دل من در هر سو چشمهای از خون جوشید.
هوش مصنوعی: آه! چقدر سریع شعلههای آتش دل مرا سوزاند و دود آن به آسمان رفت. به طوری که باد نیز آتش درونم را حس کرد.
هوش مصنوعی: دل آتشین من، تحمل سرزنش را ندارد، ای خدا، کمکم کن که از این درد شدید رهایی یابم.
هوش مصنوعی: افکار و اندیشهها مانند لشکری از جنگلها به سوی قلب من میآیند و در جستجوی خوشی و شادکامی هستند و از غم و اندوه من شادی مییابند.
هوش مصنوعی: ای دل روشن و دانا، تو بر دلهای دیگران سروری. با صبر و تحمل، به مقصود نهایی خود رسیدی و جان تو به تمام آرزوهایت دست یافت.
هوش مصنوعی: چشمهای همه، چه خشک و چه تر، به یکدیگر دوخته شده، اما نگاه تو به خداست. همه چشمها به تو خیرهاند.
هوش مصنوعی: دست تو شبیه دست خدا و چشمانت مانند چشمهای خدا مست و شگفتانگیز است. بر همهچیز سایه رحمت خداوند پایدار باد.
هوش مصنوعی: درد و ناله مردم به خاطر شماست، حالا شما از چه چیزی رنج میبرید؟ این همه عشق از عشق زایش پیدا کرده، جای تعجب است که از چه چیزی به وجود آمده.
هوش مصنوعی: تو روشنیساز دین هستی و مالک همهچیز، که هیچکس در عشق مانند تو دیده نشده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
روزی بس خرمست، میگیر از بامداد
داد زمانه بده کایزد داد تو داد
خواسته داری و ساز، بیغمیت هست باز
ایمنی و عز و ناز، فرخی و دین وداد
نیز چه خواهی دگر، خوش بزی و خوش بخور
[...]
چون به بنفشه ستان کز شب دیجور زاد
تازه سمن ها شکفت ار نفس بامداد
گویی هر زر و سیم که داشت در مغز دل
خاک به رخ برفشاند سنگ به دل در نهاد
از پس پنجاه سال عشق به ما چون فتاد
از بر ما رفته بود روی به ما چون نهاد
بر دل من مهر بود مهر دلم چون شکست
بر دل من قفل بود قفل درم چونگشاد
داد من از دلبری است کاو ندهد داد من
[...]
دوست مرا رطل عشق تا خط بغداد داد
لاجرم از خط صبر کار برون اوفتاد
صبر هزیمت گرفت کز صف مژگان او
غمزه کمان درکشید، فتنه کمین برگشاد
عشق به اول مرا همچو گل از پای سود
[...]
جان من و جان تو بود یکی ز اتحاد
این دو که هر دو یکیست جز که همان یک مباد
فرد چرا شد عدد از سبب خوی بد
ز آتش بادی بزاد در سر ما رفت باد
گشت جدا موجها گر چه بد اول یکی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.