گنجور

 
مولانا

شاد آمدی ای مه‌رو ای شادیِ جان شاد آ

تا بود چنین بودی تا باد چنان بادا

ای صورتِ هر شادی اندر دل ما یادی

ای صورتِ عشقِ کل اندر دل ما یاد آ

بیرون پَر از این طفلی ما را بِرهان ای جان

از منّت هر دادو وز غصّه هر دادا

ما چنگ زدیم از غم در یار و رخان ما

ای دف تو بنال از دل وی نای به فریاد آ

ای دل تو که زیبایی شیرین شو از آن خسرو

ور خسروِ شیرینی در عشق چو فرهاد آ

 
 
 
پرسش‌های پرتکرار
غزل شمارهٔ ۸۸ به خوانش محسن لیله‌کوهی
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
غزل شمارهٔ ۸۸ به خوانش فاطمه زندی
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم