بدرد مرده کفن را به سر گور برآید
اگر آن مرده ما را ز بت من خبر آید
چه کند مرده و زنده چو از او یابد چیزی
که اگر کوه ببیند بجهد پیشتر آید
ز ملامت نگریزم که ملامت ز تو آید
که ز تلخی تو جان را همه طعم شکر آید
بخور آن را که رسیدت مهل از بهر ذخیره
که تو بر جوی روانی چو بخوردی دگر آید
بنگر صنعت خوبش بشنو وحی قلوبش
همگی نور نظر شو همه ذوق از نظر آید
مبر امید که عمرم بشد و یار نیامد
بگه آید وی و بیگه نه همه در سحر آید
تو مراقب شو و آگه گه و بیگاه که ناگه
مثل کحل عزیزی شه ما در بصر آید
چو در این چشم درآید شود این چشم چو دریا
چو به دریا نگرد از همه آبش گهر آید
نه چنان گوهر مرده که نداند گهر خود
همه گویا همه جویا همگی جانور آید
تو چه دانی تو چه دانی که چه کانی و چه جانی
که خدا داند و بیند هنری کز بشر آید
تو سخن گفتن بیلب هله خو کن چو ترازو
که نماند لب و دندان چو ز دنیا گذر آید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به نوعی به معنای زندگی و مرگ پرداخته و بر اهمیت درک و معرفت تأکید دارد. شاعر با اشاره به اینکه اگر مردهای از زندگی و دنیای خودش اطلاعی نداشته باشد، نیازی به نگرانی نیست، به ما یادآوری میکند که باید در پی آگاهی و حقیقت باشیم. او همچنین به تلخیهای زندگی و قدرت شکرگزاری اشاره میکند و اینکه انسان باید در لحظات مناسب خود را آماده دریافت نعمتها کند. در نهایت، شاعر به معنای عمیق وجود انسان و ارتباط او با خداوند اشاره دارد و میگوید که تنها خداوند میداند که چه جواهرات و استعدادهایی در وجود ما نهفته است. بهطور کلی، پیامی از امید و توجه به درون و هنر وجودی انسان به ما میدهد.
هوش مصنوعی: اگر مردهای در گور به سر کفن برآید، تنها در صورتی ارزش پیدا میکند که خبر از معشوق ما بیاورد.
هوش مصنوعی: مرده و زنده چه تفاوتی دارند اگر چیزی در اختیارشان باشد که حتی کوه را به حرکت درآورد و جلو بیاورد.
هوش مصنوعی: من از سرزنش دوری میکنم، چون این سرزنش از جانب توست. تلخیهای تو باعث شده که همهی لذتها و شیرینیها را از جانم بگیرد.
هوش مصنوعی: بخور آنچه به دستت میرسد و زمان کافی داری، زیرا تو مانند آبی روان هستی که نمیتوان آن را ذخیره کرد. وقتی که بخوری، دوباره چیز دیگری خواهد آمد.
هوش مصنوعی: به زیبایی هنر او توجه کن و به الهام قلبش گوش بده. همه چیز از نگاه او نور و روشنی میگیرد و تمام لذتها از همین نگاه سرچشمه میگیرد.
هوش مصنوعی: نگذار که فکر کنی عمرم به پایان رسیده و یارم نیامده است. بگو که شاید او بیخبر در سحرگاه بیاید.
هوش مصنوعی: مواظب باش و همیشه هوشیار باش، زیرا ممکن است ناگهان چیزی مانند کحل (سرمه) که زیبایی خاصی دارد، در چشمت ظاهر شود.
هوش مصنوعی: وقتی چیزی در این چشم حضور پیدا کند، این چشم مانند دریا خواهد شد. زمانی که به دریا نگاه کند، از تمام آبهایش گوهر خواهد یافت.
هوش مصنوعی: انسان نباید مانند یک گوهر بیحیات باشد که از ارزش خود ناآگاه است. همه موجودات زنده به دنبال چیزی هستند و باید تلاش کنند تا به وجود و ارزش خویش پی ببرند.
هوش مصنوعی: تو چه میدانی که چه هستی و چه روحی داری؛ تنها خداست که میداند و میبیند که چه توانایی و هنری از انسان میتواند ظهور کند.
هوش مصنوعی: به خودت بیاموز که گاهی لازم است بدون بیان حرفهایت، فقط با سکوت و رفتار نمایش بدهی. همانطور که وقتی ترازویی وجود دارد، چیزی برای اندازهگیری باقی نمیماند. وقتی از این دنیا عبور کنی، ممکن است برخی چیزها دیگر معنا نداشته باشند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
خرم آن روز که دیدار تو پیش نظر آید
ضایع آن عمر که بی دیدن رویت به سر آید
چه خبر مرده دلان را ز خراش جگر من؟
درد جایی ست که پیکان به دل جانور آید
دل گم گشته ما را خبر، ای دوست، چه پرسی؟
[...]
نکهت نافه ز انفاس نسیم سحر آید
گویی از غارت آن سلسله نافه گر آید
مویی افتاده ز گیوس تو در دست صبا را
کاین چنین غالیه گستر به همه بوم و بر آید
تویی آن گلبن بیخار که از شوق تماشا
[...]
گر به پیرانه سرم بخت جوانی به سر آید
از در آشتیَم آن مه بیمهر درآید
آمد از تاب و تبم جان به لب ای کاش که جانان
با دم عیسویم این دم آخر به سر آید
خوابم آشفت و چنان بود که با شاهد مهتاب
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.