خرم آن روز که دیدار تو پیش نظر آید
ضایع آن عمر که بی دیدن رویت به سر آید
چه خبر مرده دلان را ز خراش جگر من؟
درد جایی ست که پیکان به دل جانور آید
دل گم گشته ما را خبر، ای دوست، چه پرسی؟
دل نه زانگونه ز ما رفت که از وی خبر آید
هدف تیر تو جانی ست به جای سپر اینجا
چو گنهکارم منم، نیز مرا بر سپر آید
چون نگه در تو کنم، ای دو جهان هدیه رویت
حاش لله که مرا هر دو جهان در نظر آید
من شبی دور ز رویت، خبر از روز ندارم
آفتاب، ارچه همه روز درین خانه برآید
منم و گوشه کوی تو همه شب، مگر آن سو
روزی آلوده به بوی تو نسیم سحر آید
چند گریم به سر کوی تو چون ابر بهاری
این نه آبی ست کز و یک گل مقصود برآید
گریه خسرو بیچاره، بتا، سهل نگیری
که خرابی کند آن سیل که از چشم تر آید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شعر درباره احساس عمیق عشق و آرزو برای دیدار معشوق است. شاعر از گذر عمر بیجادوی دیدن معشوق نالان است و درد دلش را همچون زخم پیکانی میداند که به جانش مینشیند. او از دل گمشدهاش میگوید و احساس میکند که هیچ زمانی از یاد معشوق خارج نمیشود، حتی اگر آفتاب همیشه در خانهاش بتابد. شاعر در کوی معشوق خود را تنها و دلتنگ مییابد و مدام به یاد او اشک میریزد. در نهایت، او به این نکته اشاره میکند که غم و اندوهش از عشق به معشوق ناشی میشود و گریهاش همچون سیلی است که ویرانی به بار میآورد.
هوش مصنوعی: روز خوش آن است که تصویر تو در برابر چشمم قرار گیرد و عمر بیفایده است که بدون دیدن چهرهات بگذرد.
هوش مصنوعی: مرده دلان از درد من باخبر نیستند. این درد، جایی ست که تیر به قلب موجود زنده میرسد.
هوش مصنوعی: دوست عزیز، دل گمشده ما چه نیازی به پرسش دارد؟ این دل از ما رفته است به گونهای که دیگر نمیتوان از آن خبری گرفت.
هوش مصنوعی: تو در تیراندازی هدفات جان مردم است، نه اینکه بخواهی از کسی محافظت کنی. در اینجا من مانند یک گنهکار هستم و به همین دلیل اگر تیر تو به من بخورد، بر من هم اثر خواهد داشت.
هوش مصنوعی: وقتی به تو نگاه میکنم، ای هدیهی دنیا با چهرهات، به خاطر تو هر دو جهان در نظر من به یک اندازه زیبا و ارزشمند میشود.
هوش مصنوعی: من شبها که از چهرهات دورم، از زمان روز هیچ خبری ندارم؛ هرچند خورشید هر روز در این خانه طلوع میکند.
هوش مصنوعی: من شبها در گوشهای از کوی تو هستم، به جز اینکه صبح زود نسیم تازهای بیاید که عطر تو را با خود بیاورد.
هوش مصنوعی: چندین بار به خاطر تو، مثل ابر بهاری، میگریم؛ این اشکها مانند آبی نیست که از یک گل به دست آید.
هوش مصنوعی: گریه خسرو غمگین را ساده نپندار، زیرا آن اشکهایی که از چشمان او سرازیر میشود، میتواند ویرانی بزرگی به بار بیاورد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بدرد مرده کفن را به سر گور برآید
اگر آن مرده ما را ز بت من خبر آید
چه کند مرده و زنده چو از او یابد چیزی
که اگر کوه ببیند بجهد پیشتر آید
ز ملامت نگریزم که ملامت ز تو آید
[...]
نکهت نافه ز انفاس نسیم سحر آید
گویی از غارت آن سلسله نافه گر آید
مویی افتاده ز گیوس تو در دست صبا را
کاین چنین غالیه گستر به همه بوم و بر آید
تویی آن گلبن بیخار که از شوق تماشا
[...]
گر به پیرانه سرم بخت جوانی به سر آید
از در آشتیَم آن مه بیمهر درآید
آمد از تاب و تبم جان به لب ای کاش که جانان
با دم عیسویم این دم آخر به سر آید
خوابم آشفت و چنان بود که با شاهد مهتاب
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.