دل من رای تو دارد سر سودای تو دارد
رخ فرسوده زردم غم صفرای تو دارد
سر من مست جمالت دل من دام خیالت
گهر دیده نثار کف دریای تو دارد
ز تو هر هدیه که بردم به خیال تو سپردم
که خیال شکرینت فر و سیمای تو دارد
غلطم گرچه خیالت به خیالات نماند
همه خوبی و ملاحت ز عطاهای تو دارد
گل صدبرگ به پیش تو فروریخت ز خجلت
که گمان برد که او هم رخ رعنای تو دارد
سر خود پیش فکنده چو گنه کار تو عرعر
که خطا کرد و گمان برد که بالای تو دارد
جگر و جان عزیزان چو رخ زهره فروزان
همه چون ماه گدازان که تمنای تو دارد
دل من تابه حلوا ز بر آتش سودا
اگر از شعله بسوزد نه که حلوای تو دارد
هله چون دوست به دستی همه جا جای نشستی
خنک آن بیخبری کو خبر از جای تو دارد
اگرم در نگشایی ز ره بام درآیم
که زهی جان لطیفی که تماشای تو دارد
به دو صد بام برآیم به دو صد دام درآیم
چه کنم آهوی جانم سر صحرای تو دارد
خمش ای عاشق مجنون بمگو شعر و بخور خون
که جهان ذره به ذره غم غوغای تو دارد
سوی تبریز شو ای دل بر شمس الحق مفضل
چو خیالش به تو آید که تقاضای تو دارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از عاشقانههای شاعر است که در آن به تمایل و عشق عمیق خود به محبوب اشاره میکند. شاعر میگوید دل و جان او به یاد محبوبش میتپد و هرچه از او برایش میرسد، به خاطر زیبایی و مهربانی اوست. وی از سختی و درد جدایی صحبت میکند و همچنین به زیبایی و جاذبه معشوق اشاره میکند. شاعر در نهایت بیان میکند که عشقش به محبوب مانند آتش است که میتواند او را بسوزاند، اما در عین حال شیرینی وجود محبوبش را تجربه میکند. او به دنبال محبوبش است و حتی حاضر است از هر راهی برای دیدن او بگذرد.
هوش مصنوعی: دل من به تو علاقهمند است و آرزوهای تو را در سر دارد. چهرهام از غم و اندوهی که به خاطر تو دارم زرد و پژمرده است.
هوش مصنوعی: جسم من تحت تأثیر زیبایی توست و قلبم در دام خیال تو گرفتار شده است. چشمان من همچون جواهر، نذر دست دریاچه تو را کردهاند.
هوش مصنوعی: هر چیزی که از تو گرفتم، با یاد تو و در ذهنم نگهش داشتم، چرا که خیال شیرین تو مانند زیبایی و درخشش طلا و نقره است.
هوش مصنوعی: اگرچه ممکن است خیال تو در خیالهایت به اشتباه برود، اما تمام خوبیها و زیباییها از بخششهای تو نشأت میگیرد.
هوش مصنوعی: گل صدبرگ به خاطر شرمندگی و احساس عدم تطابق با زیبایی تو، به زمین افتاد، زیرا فکر کرد که شاید او نیز مانند تو زیبایی دارد.
هوش مصنوعی: سر خود را به پایین انداختهای، مانند گناهکاری که از روی نادانی فکر میکند برتری دارد.
هوش مصنوعی: دل و جان عزیزان همچون چهرهی درخشان زهره، همه مثل ماهی که در حال ذوب شدن است، آرزوی تو را دارند.
هوش مصنوعی: دل من مانند حلوایی است که بر روی آتش عشق پخته میشود و اگر از شدت شعله بسوزد، این به خاطر این نیست که حلوای تو را ندارد.
هوش مصنوعی: بیا ببین، زمانی که محبوب به هر جایی نشسته، آرامش و شادی در آن فضا ایجاد میشود. خوش به حال کسی که از حال تو بیخبر است، چرا که او از این وضعیت چیزی نمیداند.
هوش مصنوعی: اگر تو در را به روی من باز نکنی، من از بام وارد میشوم. چه خوب است که جان لطیفی مثل من، تماشای تو را دارد.
هوش مصنوعی: اگر بخواهم به اوج برسم و با موانع زیادی روبرو شوم، چه کنم که دلبر گرامیام در دشت و بیابان تو زندگی میکند؟
هوش مصنوعی: ای عاشق، سکوت کن و در مورد عشق و درد خود صحبت نکن، زیرا دنیا به طور مستمر و در جزئیاتش، غم و هیاهوی دلbrokened تو را در خود دارد.
هوش مصنوعی: به سوی تبریز برو ای دل، به شمس الحق مفضل، وقتی که خیال او به تو سر میزند و تو احساس میکنی که او از تو چیزی میخواهد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۳۰ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.