قند بگشا ای صنم تا عیش را شیرین کند
هین که آمد دود غم تا خلق را غمگین کند
ای تو رنگ عافیت زیرا که ماه از خاصیت
سنگها را لعل سازد میوه را رنگین کند
پرده بردار ای قمر پنهان مکن تنگ شکر
تا بر سیمین تو احوال ما زرین کند
عشق تو حیران کند دیدار تو خندان کند
زانک دریا آن کند زیرا که گوهر این کند
از میان دل صبوحی کآفتابت تیغ زد
گردن جان را بزن گر چرخ را تمکین کند
چشم تو در چشمها ریزد شرابی کز صفا
زان سوی هفتاد پرده دیده را ره بین کند
گر شبی خلوت کنی گویم من اندر گوش تو
لطفهایی را که با ما شه صلاح الدین کند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
ترک من چون زلف بگشاید جهان مشکین کند
هرکه بویش بشنودگوید که آن مشک این کند
ور نسیم خط و رخسارش رسد بر آسمان
سنبله پرسنبل و نثره پر از نسرین کند
ورگذر یابد زمانی بر لبش باد صبا
[...]
ترک من چون طره عنبر شکن پرچین کند
عرصه چین را ز چین طره مشگ آگین کند
مهر ما رافسای را بر نارون جولان دهد
مار مهرانگیز را بر نسترن پرچین کند
نرگس سیرابش اندر باغ حسن از میل کفر
[...]
چون دعای دولتت گویم ملک آمین کند
چون مدیحت گسترم پیر فلک تحسین کند
هر که فکر از برق آه عاشق مسکین کند
تکیه کی بر بیستون چون صورت شیرین کند
گر ز ناکامی بپای شمع خود پروانه سوخت
کام او این بس که شمعش گریه بر بالین کند
کی دعا فریادرس گردد چو دشمن گشت دوست
[...]
نازنینان را شکوه حسن با تمکین کند
جوش زینت در پرش طاؤس را رنگین کند
پیرتر هر چند گردد خصم دشمن تر شود
حلقه گردیدن کمان را بیشتر زورین کند
چشم لیلی از نگه سازی حباب باده را
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.