گنجور

 
مولانا

ذره ذره آفتاب عشق دردی خوار باد

مو به موی ما بدان سر جعفر طیار باد

ذره‌ها بر آفتابت هر زمان بر می‌زنند

هر که این بر خورد از تو از تو برخوردار باد

هر کجا یک تار مویت بر هوس سر می‌نهد

تار ما را پود باد و پود ما را تار باد

در بیابان غم از دوری دارالملک وصل

چند غم‌بردار بودستم که غم بر دار باد

خار مسکینی که هر دم طعنه گل می‌کشد

خواجه گلزار باد و از حسد گل زار باد

گل پرستان چمن را دشمن مخفیست مار

این چمن بی‌مار باد و دشمنش بیمار باد

چونک غمخواری نباشد سخت دشوارست غم

همنشین غمخوار باد و بعد از این غم خوار باد

 
 
 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
غزل شمارهٔ ۷۳۳ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
امیر معزی

جاودان‌ گیتی به‌ حکم شاه‌ گیتی دار باد

جایگاه بدسگال شاه گیتی دار باد

جود و عدلش هر د‌و نعمت ساز و محنت سوز باد

دست و تیغش هر دو گوهردار و گوهربار باد

بر سر شاهی که ز ایزد مر جهان را رحمت است

[...]

مولانا

فخر جمله ساقیانی ساغرت در کار باد

چشم تو مخمور باد و جان ما خمار باد

ای ز نوشانوش بزمت هوش‌ها بی‌هوش باد

وی ز جوشاجوش عشقت عقل بی‌دستار باد

چون زنان مصر جان را دست و دل مجروح باد

[...]

سلمان ساوجی

در عزایت خسروا آیینه مه تار باد

وز فراغت ناله‌های زیر زهره زار باد

رایت پیروزی افلاک نیل اندود گشت

خنجر شنگر فی مریخ در زنگار باد

ای ز تخت سلطنت در کنج غاری تخته بند

[...]

کلیم

پادشاها شمع تیغت آفتاب آثار باد

بر زبانش هر چه گفتارست آن کردار باد

صفحه هر سینه کز مهر تو چون خورشید نیست

نزد اهل دل چو تقویم کهن بیکار باد

خواه روز و خواه شب از بهر پاس دولتت

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه