تا باد سعادت ز محمد خبر افکند
زان مردی و زان حمله شقاوت سپر افکند
از حال گدا نیست عجب گر شود او پست
تیغ غم تو از سر صد شاه سر افکند
روزی پسر ادهم اندر پی آهو
مانند فلک مرکب شبدیز برافکند
دادیش یکی شربت کز لذت و بویش
مستیش به سر برشد و از اسب درافکند
گفتند همه کس به سر کوی تحیر
مسکین پسر ادهم تاج و کمر افکند
از نام تو بود آنک سلیمان به یکی مرغ
در ملکت بلقیس شکوه و ظفر افکند
از یاد تو بود آنک محمد به اشارت
غوغای دو نیمه شدن اندر قمر افکند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره شخصیت محمد و تأثیر او بر زندگی انسانهاست. شاعر به قدرت محمد اشاره میکند که چگونه از شقاوت و تنگدستی نجات میدهد. او به ذکر داستانهایی میپردازد، از جمله ماجرای پسر آدم (آدم) که در پی صید آهو بود، و به ناگاه بر زمین افتاد. همچنین به سلطنت سلیمان و تأثیر نام محمد اشاره میکند که موجب پیروزیها و افتخاراتش شد. در نهایت، شاعر بر اثر ابراز محبت محمد بر جهان و ایجاد شگفتیها تأکید میکند.
هوش مصنوعی: تا زمانی که بادی از خوشبختی پیامبر محمد به این موضوع اشاره کند، از آن مرد و از آن حملهی سخت و بیرحمانه، سپر و دفاع بیندازد.
هوش مصنوعی: طبیعی است که حال گدا تغییر کند، وقتی که او زیر فشار غم تو قرار میگیرد. غم تو میتواند حتی بر سر بزرگترین افراد نیز سایه بگستراند.
هوش مصنوعی: روزی پسر ادهم به دنبال یک آهو رفت، همانطور که آسمان با شتابت خود را به جلو میبرد.
هوش مصنوعی: او به کسی شربتی داد که بوی خوش و لذت آن او را به شدت مست کرد و باعث شد از اسبش بیفتد.
هوش مصنوعی: همه گفتند که در خیابان حیرت، جوانی بیچاره از خاندان ادهم، تاج و کمربند خود را به زمین انداخت.
هوش مصنوعی: از نام تو بود که سلیمان با یک پرنده، در سرزمین بلقیس، بزرگی و پیروزی به دست آورد.
هوش مصنوعی: محمد با اشارهای، یاد تو را در میان شلوغی و هیاهوی جدایی دو نیمه از هم به ماه افکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
از حال گدا نیست عجب، گر شود او پست
تیغ غم تو از سر صد شاه، سرافکند
روزی پسر ادهم، اندر پی آهو
مانند صبا مرکب شبدیز درافکند
دادیش یکی شربت، کز لذت بویش
[...]
تا حسن گلو سوز تو در جان شرر افکند
در سینه من داغ مکرر سپر افکند
من خرده جان را چو شرر باختم اینجا
پروانه درین راه اگر بال و پر افکند
تا سبزه وگل هست ز می توبه حرام است
[...]
در باغ چو گل برخ جانان نظر افکند
فریاد که روز سیهم در بدر افکند
بزدود ز لوح دل ما نقش دویی را
بیرنگی او آمد و رنگ دگر افکند
آن سر مگو را که به عشقش شده تفسیر
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.