صلا رندان دگرباره که آن شاه قمار آمد
اگر تلبیس نو دارد همانست او که پار آمد
ز رندان کیست این کاره که پیش شاه خون خواره
میان بندد دگرباره که اینک وقت کار آمد
بیا ساقی سبک دستم که من باری میان بستم
به جان تو که تا هستم مرا عشق اختیار آمد
چو گلزار تو را دیدم چو خار و گل بروییدم
چو خارم سوخت در عشقت گلم بر تو نثار آمد
پیاپی فتنه انگیزی ز فتنه بازنگریزی
ولیک این بار دانستم که یار من عیار آمد
اگر بر رو زند یارم رخی دیگر به پیش آرم
ازیرا رنگ رخسارم ز دستش آبدار آمد
توی شاها و دیرینه مقام تست این سینه
نمیگویی کجا بودی که جان بیتو نزار آمد
شهم گوید در این دشتم تو پنداری که گم گشتم
نمیدانی که صبر من غلاف ذوالفقار آمد
مرا برّید و خون آمد غزل پرخون برون آمد
برید از من صلاح الدین به سوی آن دیار آمد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به وقایع و احساسات خود در مواجهه با معشوق پرداخته است. او از آمدن شاه قمار (نماد عشق و بازی تقدیر) صحبت میکند و به رندان (شرابنوشان) اشاره دارد که در برابر ظلم و ستم کنونی ایستادهاند. شاعر از ساقی میخواهد که به او کمک کند تا در بزم عشق، به خوشی بپردازد. او از عشقش میگوید و بیان میکند که در این عشق، مانند گل و خار تجربه کرده است.
شاعر به شدت دلتنگ و ناراحت است و از یار گمشدهاش یاد میکند، در حالی که نشان میدهد صبر و شکیباییاش به حدی رسیده که دیگر نمیتواند تحمل کند. او همچنین به تصویرهای اسلامی و ادبی اشاره میکند و با زبان استعاری، سرگذشت خود را در جستجوی عشق بیان میکند. در پایان، او با احساساتی عمیق از جدایی و عشق سوزان خود یاد میکند.
هوش مصنوعی: برخی از رندان دوباره صدا میزنند، زیرا آن پادشاه قمار به میدان آمده است. اگر او حالتی تازه به خود گرفته باشد، همان کسی است که قبلاً هم آمده بود.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که در بین رندهای (افراد خوشگذران و بیخیال) کسی وجود ندارد که بتواند با شاه خونریز مقابله کند و دوباره به او تعرض کند. اکنون زمان عمل و کارفرمایی فرا رسیده است.
هوش مصنوعی: ای ساقی خوشدست، بیا که من برای تو بار سنگینی را به دوش گرفتهام. زیرا تا زمانی که زندهام، عشق تو بر من حاکم شده است.
هوش مصنوعی: وقتی تو را مانند یک گلزار دیدم، احساس کردم که مانند خاری در کنار گلها جوانه زدم. در عشق تو چنان سوختهام که گلم را به پای تو نثار میکنم.
هوش مصنوعی: تو مدام در حال ایجاد دردسر و مشکل هستی و هرگز از کارهای خود دست برنمیداری، اما این بار فهمیدم که دوست من، کسی با ویژگیهای خاص و میانهرو، به عرصه آمده است.
هوش مصنوعی: اگر معشوق به من نگاهی دیگر بیندازد، به خاطر اینکه رنگ چهرهام تحت تاثیر او زیبا و آبدار شده است.
هوش مصنوعی: در عالمهای بزرگ و باارزش، جایی ویژه برای تو وجود دارد. اینجا در سینهام نمیگویی که کجا بودی که زندگیام بدون تو بسیار سخت و رنجآور شده است.
هوش مصنوعی: شیر در این بیابان به تو میگوید که گمان میکنی من گم شدهام، اما نمیدانی که صبر و استقامت من همچون غلاف شمشیر ذوالفقار است.
هوش مصنوعی: مرا زخمی کردند و خونم جاری شد و شعر پر از غم و اندوهی از دل بیرون آمد. صلاحالدین به سمت آن سرزمین رهسپار شد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
بهار آمد بهار آمد بهار مشکبار آمد
نگار آمد نگار آمد نگار بردبار آمد
صبوح آمد صبوح آمد صبوح راح و روح آمد
خرامان ساقی مه رو به ایثار عقار آمد
صفا آمد صفا آمد که سنگ و ریگ روشن شد
[...]
نماند بر زمین هر کس به طینت خاکسار آمد
که عیسی از ره افتادگی گردون سوار آمد
سبکسر در فنای خویش بیش از خصم می کوشد
زبی مغزی به پای خود کدو بالای دار آمد
زگردش ماند پرگار فلک با آن سبکسیری
[...]
به دشت کربلا سلطان دین را چون گذار آمد
برای قتلش از هر سو سپاه بی شمار آمد
هزار و نهصد و پنجاه و یک زخمش به تن وارد
ز وارون گردشی های سپهر کجمدار آمد
رسید ازکوفه و شامش صف اندر صف ز پی اعدا
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.