گنجور

 
مولانا

پیشتر آ روی تو جز نور نیست

کیست که از عشق تو مخمور نیست

نی غلطم در طلب جان جان

پیش میا پس به مرو دور نیست

طلعت خورشید کجا برنتافت

ماه بر کیست که مشهور نیست

پرده اندیشه جز اندیشه نیست

ترک کن اندیشه که مستور نیست

ای شکری دور ز وهم مگس

وی عسلی کز تن زنبور نیست

هر که خورد غصه و غم بعد از این

با رخ چون ماه تو معذور نیست

هر دل بی‌عشق اگر پادشاست

جز کفن اطلس و جز گور نیست

تابش اندیشه هر منکری

مقت خدا بیند اگر کور نیست

پیر و جوان کو خورد آب حیات

مرگ بر او نافذ و میسور نیست

پرده حق خواست شدن ماه و خور

عشق شناسید که او حور نیست

مفخر تبریز توی شمس دین

گفتن اسرار تو دستور نیست

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
غزل شمارهٔ ۵۰۵ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
عرفی

زمزمه من که کم از صور نیست

گر بسماعش نروم دور نیست

صفای اصفهانی

جز دل عارف شجر نور نیست

موسی ما را هوس طور نیست

سینه ما مهبط انوار هوست

پست تر از ایمن مشهور نیست

بیخودی ما زخم وحدتست

[...]

ایرج میرزا

عیشِ ترا مانع و مخظور نیست

تَمر بود یانِع و ناطور نیست

پروین اعتصامی

گفت که در خانه مرا سور نیست

ریزه خور مور به جز مور نیست

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه