گنجور

 
مولانا

هر نفس آواز عشق می‌رسد از چپ و راست

ما به چمن می‌رویم عزم تماشا که راست

نوبت خانه گذشت نوبت بستان رسید

صبح سعادت دمید وقت وصال و لقاست

ای شه صاحب قران خیز ز خواب گران

مرکب دولت بران نوبت وصل آن ماست

طبل وفا کوفتند راه سما روفتند

عیش شما نقد شد نسیه فردا کجاست

روم برآورد دست زنگی شب را شکست

عالم بالا و پست پرلمعان و صفاست

ای خنک آن را که او رست از این رنگ و بو

زانک جز این رنگ و بو در دل و جان رنگ‌هاست

ای خنک آن جان و دل کو رهد از آب و گل

گرچه در این آب و گل دستگه کیمیاست

 
 
 
غزل شمارهٔ ۴۷۳ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
مولانا

یوسف کنعانیم روی چو ماهم گواست

هیچ کس از آفتاب خط و گواهان نخواست

سرو بلندم تو را راست نشانی دهم

راستتر از سروقد نیست نشانی راست

هست گواه قمر چستی و خوبی و فر

[...]

مشاهدهٔ ۴ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
سعدی

سلسلهٔ موی دوست حلقه دام بلاست

هر که در این حلقه نیست فارغ از این ماجراست

گر بزنندم به تیغ در نظرش بی‌دریغ

دیدن او یک نظر صد چو منش خونبهاست

گر برود جان ما در طلب وصل دوست

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از سعدی
همام تبریزی

در پی آن می‌دوید دل که نگاری کجاست

نوبت خوبان گذشت شاهد ما وقت ماست

بر سر آب حیات خیمه زده جان ما

این تن خاکی دوان بهر سرابی چراست

بر در بیگانگان هرزه چرا می‌رویم

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از همام تبریزی
حکیم نزاری

قاعدهٔ روزگار پرورش ناسزاست

ورنه گداپیشه را دست تسلط چراست

عقل تبّرا کند از دل دنیاپرست

دل نبود گر نرفت بر روش عقل راست

دنیی و دین پیش ما هست مثال دو رعد

[...]

اوحدی

این همه پروانه‌ها، سوخته از چپ و راست

شمع شب ما بود، راه شبستان کجاست؟

شحنه اگر دوست بود، این همه بیداد چیست؟

وین همه آشوب چه؟ گر ملک از شهر ماست

چون نپسندد جفا نرگس سرمست یار؟

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه