گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
مولانا

باز درآمد به بزم مجلسیان دوست دوست

گرچه غلط می‌دهد نیست غلط اوست اوست

گاه خوش خوش شود گه همه آتش شود

تعبیه‌های عجب یار مرا خوست خوست

نقش وفا وی کند پشت به ما کی کند

پشت ندارد چو شمع او همگی روست روست

پوست رها کن چو مار سر تو برآور ز یار

مغز نداری مگر تا کی از این پوست پوست

هر کی به جد تمام در هوس ماست ماست

هر کی چو سیل روان در طلب جوست جوست

از هوس عشق او باغ پر از بلبل‌ست

وز گل رخسار او مغز پر از بوست بوست

مفخر تبریزیان شمس حق آگه بود

کز غم عشق این تنم بر مثل موست موست

 
 
 
غزل شمارهٔ ۴۶۶ به خوانش محسن لیله‌کوهی
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
حکیم نزاری

آرزویی بود و شد محو در اوصافِ دوست

هیچ ز من مانده نیست هرچه بمانده­ست اوست

جامِ می و کنج و یار هر چه دگر جمله هیچ

شش جهتِ کاینات بر سرِ این چارسوست

موسی و ثُعبان و چوب سامری و عجلِ زر

[...]

قاسم انوار

باد صبا برگرفت پرده ز رخسار دوست

جمله ذرات را عربده و های و هوست

حاضر دلدار باش، حافظ اسرار باش

فتنه چو دیدی بدان پیشرو فتنه اوست

قاعده کار بین، شیوه دلدار بین

[...]

فیض کاشانی

در صدف جان دردی نیست به جز دوست دوست

آنکه دل از عشق او زنده بود اوست اوست

نغز درین نه طبق نیست به جز عشق حق

هر چه به جز عشق او نیست به جز پوست پوست

قدسهی قامتان زان چمن آراست راست

[...]

واعظ قزوینی

گفتمش: آن آتش است؟ گفت که: نی،روست روست!

گفتمش: آن دود چیست؟ گفت: که آن موست موست

من که بملک جهان، ندهم یک موی او

دل بجهان چون دهم؟ در دل من اوست اوست!

چون شود او جلوه گر، در قدم سرو او

[...]

هاتف اصفهانی

مطلب و مقصود ما از دو جهان، اوست اوست

او همه مغز است مغز، هر دو جهان پوست پوست

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه