یا مالک دمة الزمان
یا فاتح جنة الامعانی
لا هوتک موضح المصادر
ناسوتک سلم الامانی
من رام لقاک فی جهات
ردوه بفول لن ترانی
کم اتلفنی بلن حبیبی
لما اتلفنی بلن اتانی
کم رد علی بات وصل
کم عنه رجعت قد دعانی
کم عانق روحه و روحی
کم جالسنی بلا مکان
کم البسنی ببرد تیه
کم اطعمنی و کم سقانی
کم اسکرنی بکاس حب
بین الحرفاء و المغانی
یا قلب کفاک لا تطول
بالله علیک یا لسانی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری است که به نوعی به عشق و ارتباط با معشوق اشاره دارد. شاعر در آن از خدایی به نام «مالک دمة الزمان» و «فاتح جنة الامعانی» یاد میکند و از عشق و محبتهایی که از معشوق دریافت کرده، سخن میگوید. او به تأثیرات عمیق عشق در زندگیاش اشاره میکند و از تجربیات روحانی و فیزیکیاش با معشوق یاد میکند. در نهایت، شاعر از قلب و زبانش خواهش میکند که در برابر این عشق صبر کنند و تلاش کند تا تحت تأثیر آن قرار نگیرد. در کل، شعر در تبیین احساسات عمیق عشق و تأثیرات آن بر روح و جسم انسان نگارش یافته است.
هوش مصنوعی: ای مالک زمان و ای گشاینده بهشت معانی، تو مظهر قدرت و عظمت هستی.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که وجود و هویت انسانی تو، تمام ویژگیها و خصوصیات اصلیات را نمایان میکند و به امیدها و آرزوهایت امنیت میبخشد. به عبارت دیگر، آنچه در توست، حقیقت وجودیات را نشان میدهد و باعث ایجاد آرامش در رویاهات میشود.
هوش مصنوعی: من در جستجوی ملاقات تو هستم، اما تو در هر طرفی که بروی مرا راه نمیدهی و میگویی هرگز مرا نخواهی دید.
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی بیان کننده احساس دلشکستگی و ناامیدی است. گویا گوینده به محبوبش مینگرد و از اینکه او را از دست داده، دچار درد و رنج شده است. او میخواهد بفهمد چرا محبوبش او را با این حال تنها گذاشته است و حسرت روزهای شیرین با او را میکشد.
هوش مصنوعی: علی حریف من است و از کسانی که به او وصل شدند، بازگشت نداشتهاند.
هوش مصنوعی: دروغگو، روحش کم به دیگران نزدیک میشود و روح من، بدون هیچ مکانی، به من نمینشیند.
هوش مصنوعی: به من کم لباس بپوشان و کم غذا بده و کم آب بده.
هوش مصنوعی: در دل دوستان و محافل شاد، محبت و عشق به وفور جریان دارد.
هوش مصنوعی: ای قلب، به خداوند قسم، بر من سخت نگیر و ای لسانم، سکوت کن.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آن جنگی مرد شایگانی
معروف شده به پاسبانی
در گردنش از عقیق تعویذ
بر سرش کلاه ارغوانی
بر روی نکوش چشم رنگین
[...]
ای چشم و چراغ آن جهانی
وی شاهد و شمع آسمانی
خط نو نبشته گرد عارض
منشور جمال جاودانی
بی دیده ز لطف تو بخواند
[...]
عشقست نشان بی نشانی
از خود چو برون شوی بدانی
ای غایت عیش این جهانی
ای اصل نشاط و شادمانی
گر روح بود لطیف روحی
ور جان باشد عزیز جانی
گفتی که چگونهای تو بیما
[...]
تا بشنیدم که ناتوانی
دلتنگ شدم چنانکه دانی
گفتم شخصی بدان لطیفی
افسوس بود به ناتوانی
افتاد ز هاتفی به گوشم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.