الام طماعیة العاذل
ولا رأی فیالحب للعاقل
برادر، مرا در چنین بیدلی
ملامت رها کن، اگر عاقلی
یراد منالطبع نسیانکم
و یا بیالطباع علیالناقل
تو عاقل ازانی که عاشق نهٔ
ترا قبله عشقست اگر مقبلی
و انی لا عشق، من عشقکم
نحولی و کل فتی ناحل
به صورت فریبی مرا روز و شب
ز جان برنخیزی که بس کاهلی
و لوزلتم، ثم لم ابککم
بکیت علی حبیالزائل
منم مرغ آبی، توی مرغ خاک
ازین منزلم من، تو زان منزلی
اینکر خدی دموعی و قد
جری منه فی مسلک سابل؟
لکم دینکم خوان، ولی دین برو
وگر نی به وصل آ، اگر واصلی
اول دمع جری فوقه؟
و اول حزن علی راحل؟
بر آفتابست مه در کمی
ازو دور ماند گه کاملی
وهبتالسلو لمن لا منی
و بت منالعشق فی شاغل
چو جان ولی شد قرین قمر
ببارد چو باران بلا، بر ولی
ولو کنت فی اسر غیرالهوی
ضمنت ضمان الی وائل
فلا استغیث الی ناصر
ولا اتضعضع من خاذل
ازین در برد جمله عالم مراد
برین در بمیرم، چو تو سایلی
کانالجفون علی مقلتی
ثیاب شققن علی ثاکل
برین در چو دری درون صدف
چو دوری، چو ریمی، که در دملی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عاشقانه و ناامیدی شاعر از عشق میپردازد. شاعر از برادر خود میخواهد که او را در غم عشق سرزنش نکند و میگوید که فراموشی مربوط به طبیعت انسان است. او خود را در بین عاشقان و از طرفی در دنیای پر از درد و رنج عاشقی میبیند و از معشوقش شکست میخورد. عشق او چنان عمیق است که به زندگی و مرگ او گره خورده، به طوری که در دلش اندوه جدایی و دوری است. شاعر در نهایت به این نتیجه میرسد که در این دنیا، تنها دلشکستگی و غم است و هیچ نیازی به حمایت و پشتیبانی ندارد. در مجموع، شعر تصویری غمناک و عمیق از عشق و رنجهای آن را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: حال که حسادت و بدگویی وجود دارد، دیگر نمیتوان در عشق عقل را به کار گرفت.
هوش مصنوعی: برادر، لطفاً مرا در این وضعیت بیاحساسی سرزنش نکن، اگر عقل درستی داری.
هوش مصنوعی: غفلت و فراموشی شما از طبیعت من است و یا اینکه من به نوعی غیرطبیعی به بیان آنچه میگویید دچار شدهام.
هوش مصنوعی: عاقل میداند که عاشق، نه تو را به عنوان معشوق خود میداند و نه نقطهی محبوبش. اگر هم بخواهد تو را ببیند، خودت را به او نزدیک کن.
هوش مصنوعی: من به شدت عاشق شدهام، عشق من به شما مانند درختی است که به طور پیوسته در حال پژمرده شدن است و هر جوانی که عشق را تجربه کند، به نحوی دچار مشکل میشود.
هوش مصنوعی: بهطور مداوم و به گونهای فریبنده، از صبح تا شب درگیر زندگی و امور روزمرهام میکنی، طوری که از جانم بگذری و به بیفکری و تنبلی من دامن بزنی.
هوش مصنوعی: اگر رفته باشید و من بر شما گریه نکنم، برای عشق از دست رفتهام اشک میریزم.
هوش مصنوعی: من مانند یک مرغ آبی هستم که در دنیای خودم زندگی میکنم، در حالی که تو مثل یک مرغ خاکی در دنیای خودت هستی. من از منزل خودم جدا هستم و تو هم در مکانی متفاوت زندگی میکنی.
هوش مصنوعی: آیا تو اشکهای مرا میبینی و آیا قامت زیبایت مرا به سمت راهی که به آن فکر میکنم، هدایت میکند؟
هوش مصنوعی: شما دین خود را دارید، اما دین او را بپذیرید؛ مگر اینکه به هم وصل شوید، اگر واقعاً به وصال دست یابید.
هوش مصنوعی: آیا اولین اشکی که از چشمانم سرازیر شد، به خاطر غم جدایی بود؟ و آیا اولین حس اندوهی که تجربه کردم، به خاطر رفتن کسی بود که دوستش داشتم؟
هوش مصنوعی: ماه در آسمان در فاصلهای از خورشید قرار دارد و این فاصله باعث میشود که نتواند به طور کامل نور خورشید را دریافت کند.
هوش مصنوعی: به کسی که امیدی به او نیست، دلمشغولی و آرامش دادهام و شب را در آشفتگی عشق سپری کردهام.
هوش مصنوعی: وقتی که جان ولی با ماه پیوند میخورد، مانند بارانی که بلا بر سر ولی میریزد، نعمتها و مصیبتها به او سرازیر میشود.
هوش مصنوعی: اگرچه در دشواری و بندگی عشق گرفتار باشم، اما در هر حال از سرنوشت خود ایمن هستم و به وعدهای که برایم داده شده، اعتماد دارم.
هوش مصنوعی: به کمک کسی تکیه نکن که او را ناپایدار بدانی و از کسی که در زمان سختی یاریرسان نیست، ناامید نشو.
هوش مصنوعی: از این در، همه مردم به خواستهشان میرسند، اما من از عشق تو جان میدهم، چون تو بر من سایه افکندهای.
هوش مصنوعی: چشمهایم مانند لباسی است که بر روی چشمانم کشیده شده و بر دل سوختهام افتاده است.
هوش مصنوعی: در اینجا بیان میشود که در این در، مانند دری که درون صدف است، نوعی جدایی و فاصله وجود دارد. این تشبیه به ما میگوید که مانند یک دوری، موجودیتها در یک حالت محافظت شده و پنهان قرار دارند. به نوعی به وجود یک فضای معنوی و عمیق اشاره شده است که ممکن است نیاز به کشف و درک بیشتر داشته باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
محّمد بدو اندرون با علی
همان اهل بیت نبی و ولی
یکی خیره رایی دوم بددلی
سوم زفتی و چارمین کاهلی
ببستش به خم کمند یلی
گو شیرفش پهلو زابلی
به بینی تو آن سکری زابلی
بدین گونه کردی بکین پر دلی
ز لشکرگهِ چینیان غلغلی
برآمد که آشفته شد هر دلی
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.