وقتت خوش ای حبیبی، بشنو به حق یاری
ارحم حنین قلبی لا تسع فی ضراری
دل را مکن چو خاره، مگزین ز ما کناره
یا منیة الفاد، دار ولا تمار
ساقی خاص روحی، در ده می صبوحی
اللیل قد تولی و البدر فیالتواری
ای برده هوش ما را، یار آر دوش ما را
اسقیتنا کسا صرفا علیالخمار
مار را خراب کردی، غرق شراب کردی
حتی بدا و افشا، ما کان فی سراری
سلطان خیل مایی، لیلی لیل مایی
یا لدةاللیالی، یا بهجةالنهار
ای سِرّ طور سینا وی نور چشم بینا
انتالکبیر فینا، فارحم علیاصغار
هین نوبت جنون شد، مستی ما فزون شد
یا مسکرالعقول، یا هادمالوقار
شاه سخنور آمد، موج سخن درآمد
نحنالصدا نصدی، والله خیر قاری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به محبتی عمیق و نیاز انسان به دوستی و یاری اشاره دارد. شاعر از معشوق خواهش میکند که به دل رنجور او رحم کند و او را از درد و رنج برهاند. او از ساقی میخواهد که برای او نوشیدنی بیاورد تا شب را با لذت بگذراند و از خماری و غم رهایی یابد. در این شعر، معشوق نه تنها نشانهای از زیبایی و شادی است، بلکه نماد علم و روشنایی نیز به شمار میآید. در نهایت، شاعر با بیان لحظات جنون و مستی، بر اهمیت عشق و شور در زندگی تأکید میکند.
هوش مصنوعی: زمان تو خوش باد ای محبوب، به حق یاری، به قلب دلتنگ من رحم کن و در مشکلاتم یاریام کن.
هوش مصنوعی: دل را مانند خار نکن، از ما دوری مگزین، ای امید جان، در سرای عشق بمان و جدل نکن.
هوش مصنوعی: ای ساقی خاص، که روح را به نشاط میآوری، در بامداد شراب، شب گذشته رفته و ماه در پس پرده پنهان شده است.
هوش مصنوعی: ای کسی که هوش ما را به تسخیر خود درآوردهای، یاری کن و بر دوش ما فرشتهای بگمار تا ما را از شراب خمار سیراب کند.
هوش مصنوعی: تو مار را از بین بردی و به نوشیدن شراب واداشتیش، حتی بدیها و رازهایی که در دل داشتم را فاش کردی.
هوش مصنوعی: ای پادشاه تمام خوبیها و زیباییها، تو همچون لیلی در شبها و نور روز هستی.
هوش مصنوعی: ای راز کوه سینا و نور چشم بصیرت، تو بزرگترینی در وجود ما، پس بر کوچکترهایت رحم کن.
هوش مصنوعی: زمان جنون فرارسیده است، و ما به شدت در حال مستی و شیدایی هستیم. ای کسی که عقلها را سرمست میکنی یا ای کسی که آرامش و وقار را میزنی!
هوش مصنوعی: ناگهان شخصی با هنر سخنوری به میان جمع آمد و صحبتهایش مانند موجی به گوش همه رسید. او با صدای بلند و واضح سخن میگفت و میتوان گفت که تنها اوست که بهترین و زیباترین آواز را دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای عاشقان گیتی یاری دهید یاری
کان سنگدل دلم را خواری نمود خواری
چون دوستان یکدل در پیش او نهادم
بستد به دوستی دل ننمود دوستداری
گفتم که دل ستانم ناگاه دل سپردم
[...]
ای لعبت حصاری، شغلی دگر نداری
مجلس چرا نسازی، باده چرا نیاری
چونانکه من به شادی روزی هم گذارم
خواهم که تو به شادی روزی همیگذاری
گر دوستدار مایی، ای ترک خوبچهره
[...]
ای عاشقان گیتی یاری دهید یاری
کان سنگدل دلم را خواری نمود خواری
چون دوستان یکدل دل پیش تو نهادم
بسته به دوستی دل بنموده دوستداری
گفتم که دل ستانم ناگاه دل سپردم
[...]
ای شاه عدل گستر عید آمدست بر در
از یار خواه باده وز باده خواه یاری
دانی یقین و داری هرچ آن وجود دارد
جز غیب کان ندانی جز عیب کان نداری
در ملکت فریدون می خواه بهمن آسا
[...]
تا چند عشق بازیم بر روی هر نگاری؟
چون میشویم عاشق بر چهرهٔ تو باری
از گلبن جمالت خاری است حسن خوبان
مسکین کسی کزان گل قانع شود به خاری!
خواهی که همچو زلفت عالم به هم بر آید؟
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.