ز بامداد دلم میپرد به سودایی
چو وام دار مرا میکند تقاضایی
عجب به خواب چه دیدهست دوش این دل من
که هست در سرم امروز شور و صفرایی
ولی دلم چه کند چون موکلان قضا
همیرسند پیاپی به دل ز بالایی
پرست خانه دل از موکل عجمی
که نیست یک سر سوزن بهانه را جایی
بهانه نیست وگر هست کو زبان و دلی
گریز نیست وگر هست کو مرا پایی
جهان که آمد و ما همچو سیل از سر کوه
روان و رقص کنانیم تا به دریایی
اگر چه سیل بنالد ز راه ناهموار
قدم قدم بودش در سفر تماشایی
چگونه زار ننالم من از کسی که گرفت
به هر دو دست و دهان او مرا چو سرنایی
هوس نشسته که فردا چنین کنیم و چنان
خبر ندارد کو را نماند فردایی
غلام عشقم کو نقد وقت میجوید
نه وعده دارد و نه نسیهای و نی رایی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: غزل در توصیف حالات دلتنگی و عشق سروده شده است. شاعر از بامداد با اشتیاقی عمیق به عشق و سودای دلش میپردازد، به گونهای که دلش تحت تأثیر حس و حال خاصی قرار دارد. دلش از موکلان قضا مینالد که دائم به او فشار میآورند و احساس میکند که او در عالم خیالات و آرزوها به سر میبرد. شاعر به ناامیدی و بیپایی اشاره میکند و بیان میکند که دنیا همچون سیل در حال حرکت است و او نیز در این سفر تماشایی با زاری دل و غمی عمیق، در پی توجه عشقش است. در نهایت به این نکته میرسد که فقط عشق واقعی است که ارزش زمان را میداند و وعدهای به فردا نمیدهد.
هوش مصنوعی: از صبح زود، دل من به یک آرزو پرواز میکند، مانند کسی که طلبکار باشد و خواستهای از من دارد.
هوش مصنوعی: عجب که دل من دیشب چه خواب عجیبی دیده که امروز در سرم احساس شور و شوق زیادی دارم.
هوش مصنوعی: دل من چه کاری میتواند انجام دهد وقتی که فرشتگان قضا به طور مداوم از بالا به آن وارد میشوند؟
هوش مصنوعی: دل مثل یک پرستار، از نگهبان غیر ایرانی محافظت میکند، زیرا هیچ بهانهای برای ناپدید شدن یا کمبود محبت وجود ندارد.
هوش مصنوعی: دلیلی برای دوری وجود ندارد، اگر هم دلیل باشد، کجا سخنی برای گفتن و احساسی برای ماندن هست؟ اگر هم دلیلی باشد، کجا پایم در حرکت است؟
هوش مصنوعی: جهان به وجود آمده و ما مانند سیلابی که از بالای کوه به سمت پایین سرازیر میشود، با شادی و شوق در حال حرکت هستیم تا به دریا برسیم.
هوش مصنوعی: هرچند که سیل به خاطر جاده ناهموار شکایت میکند، اما او در سفر خود لحظه به لحظه زیباییها را میبیند.
هوش مصنوعی: چگونه میتوانم از کسی که مرا به شدت در چنگال خود گرفته و مانند ساز زنگولهدار به صدا درآورده، شکایت نکنم و دردی را نچشم؟
هوش مصنوعی: هوس و آرزوها نشستهاند و میگویند که فردا این کار را میکنیم و آن کار را. اما او نمیداند که هیچکس برای فردا زنده نمیماند.
هوش مصنوعی: عاشق من در جستجوی عشق حقیقی است و به وعدهها و تعهدات آینده اهمیت نمیدهد؛ او فقط به لحظه اکنون اهمیت میدهد و به فکر مسائل مالی نیست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گرفتمت که رسیدی بدانچه میطلبی
گرفتمت که شدی آنچنان که میبایی
نه هر چه یافت کمال از پیش بود نقصان
نه هر چه داد، ستد باز چرخ مینایی؟!
بزلف مشکی، جانا، بچهره دیبایی
چو تو نباشد، دانم، کسی بزیبایی
مرا تو گویی: در هجر من شکیبا شو
کرا بود ز چنین صورتی شکیبایی ؟
زبان ببندی و هر ساعت از حدیث مرا
[...]
بر من آمد دوش آن در چشم بینائی
ز بهر جستن تدبیر رای فردائی
هرآنچه داشت بدل راز پیش من بگشاد
بلی چنین سزد از یکدلی و یکتائی
چه گفت گفت بخواهم شدن ز تو یکچند
[...]
کریم بار خدایا به ما توبه شائی
غریب نیست اگر بر همه ببخشائی
اسیر و عاجز و بیچاره و گنهکاریم
نهاده گوش به امر تو تا چه فرمائی
به درگه تو چه خیزد ز ما و طاعت ما
[...]
بزرگوارا در انتظار بخشش تو
نمانده است مرا طاقت شکیبائی
سه چیز رسم بود شاعران طامع را
نخست مدح و دوم قطعه تقاضائی
اگر بداد سوم شکرا اگر نداد هجا
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.