گنجور

 
مولانا

ابصرت روحی ملیحا زلزلت زلزالها

انعطش روحی فقلت ویح روحی مالها

ذاق من شعشاع خمر العشق روحی جرعه

طار فی جو الهوی و استقلعت اثقالها

صار روحی فی هواه غارقا حتی دری

لو تلقاه ضریر تائه احوالها

فی الهوی من لیس فی الکونین بدر مثله

ان روحی فی الهوی من لا تری امثالها

لم تمل روحی الی مال الی ان اعشقت

رامت الاموال کی تنثر له اموالها

لم تزل سفن الهوی تجری بها مذ اصبحت

فی بحار العز و الاقبال یوما یالها

عین روحی قد اصابتها فاردتها بها

حین عدت فضلها و استکثرت اعمالها

افلحت من بعد هلک ان اعوان الهوی

اعتنوا فی امرها ان خففوا حمالها

آه روحی من هوی صدر کبیر فائق

کل مدح قالها فیه ازدرت اقوالها

ییاس النفس اللقاء من وصال فائت

حین تتلو فی کتاب الغیب من افعالها

حبذا احسان مولی عاد روحا اذ نفث

ناولتها شربه صفی لها احوالها

ان روحی تقشع اللقیات فی الماضی مدا

ثم لا تبصر مضی اذ تفکر استقبالها

اختفی العشق الثقیل فی ضمیری دره

ان روحی اثقلت من دره قد شالها

مثله ان اثقل الیوم المخاض حره

اوقعتها فی ردی لم تغنها احجالها

غیر ان سیدا جادت لها الطافه

ان روحی ربوه و استنزلت اطلالها

سیدا مولی عزیزا کاملا فی امره

شمس دین مالک اوفت لها آمالها

صادف المولی بروحی و هی فی ذاک الردی

من زمان اکرمته ما رات اذلالها

جاء من تبریز سربال نسیج بالهوی

اکتست روحی صباحا انزعت سربالها

قالت الروح افتخارا اصطفانا فضله

ثم غارت بعد حین من مقال نالها

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
غزل شمارهٔ ۲۷۵ به خوانش پزی ساتکنی عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
مولانا

ای وصالت یک زمان بوده فراقت سال‌ها

ای به زودی بار کرده بر شتر احمال‌ها

شب شد و درچین ز هجران رخ چون آفتاب

درفتاده در شب تاریک بس زلزال‌ها

چون همی‌رفتی به سکته‌حیرتی حیران بدم

[...]

صائب تبریزی

ای ره خوابیده را از نقش پایت بال‌ها

از خرامت عالم آسوده را زلزال‌ها

دل که از نقش تمنا در جوانی ساده بود

شد ز پیری عنکبوت رشته آمال‌ها

محو و اثبات جهان در عالم حیرت یکی است

[...]

فیاض لاهیجی

نفی قیل و قال کم کن ای که خواهی حال‌ها

حال‌ها مغزست و بر وی پرده قیل و قال‌ها

گلبن برهان بهار طرفه‌ای دارد ز پیش

باش تا گل‌ها دمد از خار استدلال‌ها

تا جمال خویش بینی دل ز هر نقشی بشوی

[...]

بیدل دهلوی

خواجه ممکن نیست ضبط عمر و حفظ مال‌ها

جادهٔ بسیار دارد آب در غربال‌ها

گر همین کوس و دهل باشد کمال کر و فر

غیر رسوایی چه دارد دعوی اقبال‌ها

سادگی مفت نشاط انگار کاینجا حسن هم

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه