چنان گشتم ز مستی و خرابی
که خاکی را نمیدانم ز آبی
در این خانه نمییابم کسی را
تو هشیاری بیا باشد بیابی
همین دانم که مجلس از تو برپاست
نمیدانم شرابی یا کبابی
به باطن جان جان جان جانی
به ظاهر آفتاب آفتابی
از آن رو خوش فسونی که مسیحی
از آن رو دیوسوزی که شهابی
مرا خوش خوی کن زیرا شرابی
مرا خوش بوی کن زیرا گلابی
صبایی که بخندانی چمن را
اگر چه تشنگان را تو عذابی
بیا مستان بیحد بین به بازار
اگر تو محتسب در احتسابی
چو نان خواهان گهی اندر سؤالی
چو رنجوران گهی اندر جوابی
مثال برق کوته خنده تو
از آن محبوس ظلمات سحابی
درآ در مجلس سلطان باقی
ببین گردان جفان کالجوابی
تو خوش لعلی ولیکن زیر کانی
تو بس خوبی ولیکن در نقابی
به سوی شه پری باز سپیدی
وگر پری به گورستان غرابی
جوان بختا بزن دستی و میگو
شبابی یا شبابی یا شبابی
مگو با کس سخن ور سخت گیرد
بگو والله اعلم بالصواب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از حالت مستی و عدم توانایی در تفریق بین چیزها صحبت میکند و به نوعی از بیخبری و گیجی خود ابراز نگرانی میکند. او به دنبال هشیاری و حقیقت است و از کسی دعوت میکند که او را در این بزم آگاه کند. همچنین، شاعر به زیبایی و جذابیتهای دنیا اشاره میکند و میگوید که در این دنیای پر از زیباییها، انسانها گاهی در پنهاناند و واقعیتها در پس نقابها پنهان شدهاند. او از دیگران میخواهد که با شادی و نشاط به زندگی نگاه کنند و از قضاوتهای سخت بپرهیزند. در نهایت، شاعر تأکید دارد که در جستجوی حقیقت باید با دل و جان به زندگی نگریست.
هوش مصنوعی: به قدری سرمست و غرق در بینظمی شدهام که نمیتوانم تفاوت میان خاک و آب را تشخیص دهم.
هوش مصنوعی: در این خانه کسی را پیدا نمیکنم، بیا و بیدار باش تا کسی را پیدا کنی.
هوش مصنوعی: فقط میدانم که جلسی به خاطر تو برپا شده است، اما نمیدانم در آن مجلس شراب هست یا کباب.
هوش مصنوعی: در عمق وجود و نفس انسان، حقیقتی روشن و درخشان وجود دارد که همانند آفتاب درخشان، جلوهگری میکند. این باطن، همان جان و روح انسان را تشکیل میدهد و نمایانگر زیبایی و روشنی درون اوست.
هوش مصنوعی: از آن جهت باتو بودن شیرین و خوشایند است که مانند مسیحیها در دل وجودت محبت جاری است و مانند شهابی درخشان، روشنایی و نور را به دیگران منتقل میکنی.
هوش مصنوعی: من را نیکوخو و خوشرفتار کن، همانطور که شرابی معطر و خوشبو به من بدهی، مانند گلابی که عطرش دلنشین است.
هوش مصنوعی: صبایی که چمن را به خاطر خندهاش شاداب میکند، حتی اگر باعث ناراحتی تشنگان شود، باز هم ممکن است عذابآور باشد.
هوش مصنوعی: بیایید، ای خوشگذران و آزادگان بیمرز، به بازار بیایید؛ اگر تو نگران حساب و کتابی، در اینجا نگرانی جایی ندارد.
هوش مصنوعی: گاهی مانند مسکینان از دیگران چیزی میپرسد و گاهی هم مانند بیماران دست نیاز به سوی دیگران دراز میکند.
هوش مصنوعی: خندهی کوتاه تو مانند نوری است که از دل تاریکیهای غلیظ سحابها عبور میکند.
هوش مصنوعی: وارد مجلس پادشاه شو و ببین که چطور آنجا افرادی که در حال سخن گفتن هستند، به زیبایی و وضوح مطالب خود را بیان میکنند.
هوش مصنوعی: شما زیبایی و جذابیت زیادی دارید، اما در عمیق وجودتان چیزهای بهتری نهفته است.
هوش مصنوعی: به سمت شهر، فرشتگان سپید به پرواز در آمدهاند و اگر هم فرشتهای باشد، در قبرستانی تنها خواهد بود.
هوش مصنوعی: خوشحال جوانان، بیایید به هم بپیوندیم و شادی کنیم و بگوییم زندگی چه زیباست! شاد باشید و از جوانیتان لذت ببرید.
هوش مصنوعی: وقتی با کسی سخن میگویی، اگر موضوع دشوار است، بهتر است بگویی که فقط خداوند به حقیقت آگاه است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
چنان بودهست و صفش چون سرابی
که نه امید ماند زو نه آبی
الهی دل بلا بی دل بلا بی
گنه چشمان کره دل مبتلا بی
اگر چشمان نکردی دیده بانی
چه داند دل که خوبان در کجابی
سرخس از جور بیآبی و آبی
دریغا روی دارد در خرابی
ز بیآبی خلاصش دادی اما
خداوندا خلاصش ده ز آبی
فشاند از دیده باران سحابی
که طالع شد قمر در برج آبی
درآمد از در دل چون خرابی
ز می بر آتش جانم زد آبی
شرابم داد و گفتا نوش و خاموش
کزین خوشتر نخوردستی شرابی
چو جان نوشید جام جان فزایش
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.