به جان تو پس گردن نخاری
نگویی میروم عذری نیاری
بسازی با دو سه مسکین بیدل
اگر چه بیدلان بسیار داری
نگویی کار دارم در پی کار
چه باشی بسته تو خاوندگاری
تو گویی میروم رنجور دارم
نه رنجوران ما را میگذاری
ز ما رنجورتر آخر کی باشد
که در چشمت نیاییم از نزاری
خوری سوگند که فردا بیایم
چه دامن گیردت سوگند خواری
تو با سوگند کاری پختهای سر
که بر اسرار پنهانی سواری
تو ماهی ما شبیم از ما بمگریز
که بیمه شب بود دلگیر و تاری
تو آبی ما مثال کشت تشنه
مگرد از ما که آب خوشگواری
بپاش ای جان درویشان صادق
چه باشد گر چنین تخمی بکاری
چه درویشان که هر یک گنج ملکند
که شاهان راست ز ایشان شرمساری
به تو درویش و با غیر تو سلطان
ز تو دارند تاج شهریاری
که مه درویش باشد پیش خورشید
کند بر اختران مه شهسواری
منم نای تو معذورم در این بانگ
که بر من هر دمی دم میگماری
همه دمهای این عالم شمردهست
تو ای دم چه دمی که بیشماری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و رنجش عاشقانه است. شاعر از معشوق خود میخواهد که به احساسات او توجه کند و درک کند که جدایی باعث درد و رنجش میشود. او به معشوق میگوید که اگرچه ممکن است با دیگران هم ارتباط داشته باشد، اما هیچکس نمیتواند به اندازه او رنج بکشد. شاعر نسبت به قول و قرارهای معشوق نیز حساس است و از او میخواهد که به وعدههایش عمل کند. در نهایت، او عشق را به عنوان گنجی ارزشمند میداند که حتی درویشان نیز در آن غنی هستند و هیچکس نمیتواند از این ثروت واقعی چشمپوشی کند.
هوش مصنوعی: به خاطر تو، حتی اگر بهانهای داشته باشم که بروم، از تو دور نمیشوم و نمیگویم که میروم.
هوش مصنوعی: اگر با دو یا سه نفر بیدل و فقیر زندگی بسازی، بهتر از آن است که در کنار افراد زیادی بیاحساس و بیعشق باشی.
هوش مصنوعی: اگر بگویی که در پی کار هستی، بدان که چه در پی کار هستی، هیچ گاه نخواهی توانست به کار واقعی بپردازی.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد من در حال رفتن هستم و از بیماری رنج میبرم، اما به نظر میرسد که دیگران هم در درد و رنج هستند و تو اجازه نمیدهی که ما در این وضعیت بمانیم.
هوش مصنوعی: کیست که از ما رنجورتر باشد، اگر در چشمان تو نیاییم، ای نزاری؟
هوش مصنوعی: من قسم خوردهام که فردا نزد تو میآیم، حالا چه اهمیتی دارد که سوگند به ذلت و خواری باشد.
هوش مصنوعی: تو با قسم خوردن، کار شگرفی را آغاز کردهای که بر رازهای پنهان احاطه داری.
هوش مصنوعی: تو ماهی و ما در شب هستیم؛ از ما دوری کن، زیرا شب بی ماه دلگیر و تاریک است.
هوش مصنوعی: تو مانند آبی هستی برای مزرعهای تشنه، ما را فراموش نکن که نوشیدن آب گوارا برایمان ممکن نیست.
هوش مصنوعی: ای جان، اگر در دل درویشان راستین بذری بکاری، چه پیش خواهد آمد؟
هوش مصنوعی: درویشان هر کدام دارای سرمایهای بزرگ هستند که شاهان از آنان شرمندهاند.
هوش مصنوعی: در اینجا گفته میشود که در حالی که من تنها یک درویش هستم، کسانی که با من نیستند، به عنوان یک سلطان شناخته میشوند. این اشاره دارد به اینکه مقام و ارزش انسانها به ویژگیهای درونی و ارتباطشان با دیگران بستگی دارد، نه به ظواهر یا مقامهای ظاهری.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که وقتی که ماه به عنوان یک درویش در برابر خورشید قرار میگیرد، حتی ستارهها هم تحت تأثیر قدرت خورشید احساس کوچکی و حقارت میکنند. در واقع، این تصویر به قدرتمندی خورشید و برتری آن بر سایر اجرام آسمانی اشاره دارد و نشان میدهد که همواره یک نیروی برجسته وجود دارد که میتواند دیگران را تحت سایه خود قرار دهد.
هوش مصنوعی: من در این لحظه که هر نفس به یاد تو میخوانم، عذرخواهی میکنم.
هوش مصنوعی: تمام لحظات این جهان شمارش شدهاند، اما تو ای لحظه، چه لحظهای که قابل شمارش نیستی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
جهان را نیست جز مردم شکاری
نه جز خور هست کس را نیز کاری
یکی مر گاو بر پروار را کس
جز از قصاب ناید خواستاری
کسی کو زاد و خورد و مرد چون خر
[...]
ز تو نشگفت فضل و بردباری
چنان کز ما جفا و زشتکاری
بهمو واجی چرا ته بیقراری
چو گل پروردهٔ باد بهاری
چرا گردی بهکوه و دشت و صحرا
بهجان او ندارم اختیاری
ندارم جز غم تو غمگساری
نه جز تیمار تو تیمارداری
مرا از تو غم تو یادگارست
از این بهتر چه باشد یادگاری
بدان تا روزگارم خوش کنی تو
[...]
الا ای خوش نسیم نو بهاری
تو بوی زلف آن بت روی داری
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.