به تن با ما، به دل در مرغزاری
چو دربند شکاری تو شکاری
به تن این جا میانبسته چو نایی
به باطن همچو باد بیقراری
تنت چون جامه غوّاص بر خاک
تو چون ماهی روش در آب داری
در این دریا بسی رگهاست صافی
بسی رگهاست کان تیره است و تاری
صفای دل از آن رگهای صافی است
بدان رگ پی بری چون پر برآری
در آن رگها تو همچون خون نهانی
ور انگشتی نهم تو شرم داری
از آن رگهاست بانگ چنگ خوش رگ
ز عکس و لطف آن زاری است زاری
ز بحر بیکنار است این نواها
کی میغرد به موج از بیکناری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به نگرش عمیق به وجود انسان و ارتباط او با طبیعت و جهان پرداخته است. شاعر با استفاده از تمثیلهایی زیبا، نشان میدهد که بدن انسان مانند شکارگاهی است که در آن گرفتار شده، در حالی که روح او آزاد و بیقرار است. وی به مقایسه تن و باطن میپردازد و میگوید که تن مانند جامهای بر خاک است، در حالی که روح مانند ماهی در آب به دنبال آزادی و حیات است. همچنین، شاعر اشاره میکند که در درون انسان رگهای مختلفی وجود دارد که میتواند نشاندهنده عمق احساسات و تجربیات باشد. در نهایت، او به زیبایی نواها و موسیقی که از این رگها میآید اشاره میکند و آن را نشانهای از ارتباط عمیق انسان با جهان و احساساتش میداند.
هوش مصنوعی: در ظاهر به ما نزدیک هستی اما در دل و احساساتت در یک دنیای آزاد و بیقید و شرط قرار داری، مانند یک شکاری که در دنیای خود آزاد است، در حالی که من به نوعی در کمین تو هستم.
هوش مصنوعی: تن من در این مکان همچون نای چنان که به خوبی بسته شده است، اما در درونم همچون بادی ناآرام هستم.
هوش مصنوعی: بدن تو مانند جامهای است که غواصان به تن میکنند و اگر بر خاک باشی، مانند ماهی در آب میدرخشی.
هوش مصنوعی: در این دریا، عروق و رگهای بسیاری وجود دارد که برخی از آنها شفاف و صاف هستند، در حالی که برخی دیگر تاریک و غبارآلودند.
هوش مصنوعی: دل پاک و خالصی از رگهای زلال و صاف حاصل میشود. بنابراین، وقتی که این رگها را خوب بشناسی و به آنها بپردازی، میتوانی به اوج و رفعت دست یابی.
هوش مصنوعی: در آن رگها تو مانند خون نهفتهای و اگر انگشتی به آن بزنم، شرم میکشی.
هوش مصنوعی: صدای چنگ از آن رگها بلند میشود و زیبایی و لطافت آن باعث ایجاد احساس زاری و اندوه در دل میشود.
هوش مصنوعی: این نواها از دریای بیپایان و بیکنار ناشی میشوند. آیا میتوانند به خاطر این بیپایانی، به صورت موزونی در موجها طنینانداز شوند؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
جهان را نیست جز مردم شکاری
نه جز خور هست کس را نیز کاری
یکی مر گاو بر پروار را کس
جز از قصاب ناید خواستاری
کسی کو زاد و خورد و مرد چون خر
[...]
ز تو نشگفت فضل و بردباری
چنان کز ما جفا و زشتکاری
بهمو واجی چرا ته بیقراری
چو گل پروردهٔ باد بهاری
چرا گردی بهکوه و دشت و صحرا
بهجان او ندارم اختیاری
ندارم جز غم تو غمگساری
نه جز تیمار تو تیمارداری
مرا از تو غم تو یادگارست
از این بهتر چه باشد یادگاری
بدان تا روزگارم خوش کنی تو
[...]
الا ای خوش نسیم نو بهاری
تو بوی زلف آن بت روی داری
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.