گنجور

 
مولانا

هَیَّج نومی و نفی ریح علی الغور هفا

اذکرنی و امضه طیب زمان سلفا

یا رشا الحاظه صیرن روحی هدفا

یا قمرا الفاظه اورثن قلبی شرفا

شوقَنی ذوقَنی ادرِکنی اضحِکنی

افقِرنی اشکِرنی صاحب جود و علا

اذا حدا طیبنی و ان بدا غیبنی

و ان نای شیبنی لا زال یوم الملتقی

اکرم بحبی سامیا اضحی لصید رامیا

حتی رمی باسهم فیهن سقمی و شفا

یا قمر الطوارق تاجا علی المفارق

لاح من المشارق بدل لیلتی ضحی

لاح مفاز حسن یفتح عنها الوسن

یا ثَقَتی لا تَهِنوا وَاعتَجِلوا مُغتَنِما

یا نَظَری صل لما غمضت عنه النظرا

اغضبه فاستترا عاد الی ما لا یری

کُن دنفا مُقتَرِبا مُمتَثِلا مُضطَرِبا

مُنتَقِلا مُغتَرِبا مثل شهاب فی السما

یا مَن یری و لا یری زال عن العین الکری

قلبی عشیق للسری فَانتَهِضوا لماورا

 
 
 
غزل شمارهٔ ۲۶۶ به خوانش پزی ساتکنی عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
اثیر اخسیکتی

ای دل بی رحم تو را، مایه ی شادی غم ما

این چه بلا بود قضا، من ز کجا نوز کجا

تا که ز من جور و جفا، شرم نداری ز خدا

اینت بلائی که توئی، یارب زنهار تورا

مولانا

رستم از این نفس و هوا زنده بلا مرده بلا

زنده و مرده وطنم نیست به جز فضل خدا

رستم از این بیت و غزل ای شه و سلطان ازل

مفتعلن مفتعلن مفتعلن کشت مرا

قافیه و مغلطه را گو همه سیلاب ببر

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه