ای دل بیرحم تو را، مایهٔ شادی غم ما
این چه بلا بود قضا، من ز کجا تو ز کجا
تا که ز من جور و جفا، شرم نداری ز خدا
اینت بلائی که توئی، یارب زنهار تورا
یا رب زنهار ز تو سخت بلائی که توئی
نگار جادو سخنی، سوار لشکرشکنی
آفت هر جان و تنی، فتنه دور ز منی
غمزه چو بر غمزه زنی، کُشته بهم برفکنی
اینت بلائی که توئی، یا رب زنهار ز تو
یارب زنهار ز تو سخت بلائی که توئی
گرچه توئی سرو سهی، بچهره خورشید و مهی
چوپای در مهد نهی، ز دور نادیده رهی
دل بربائی ز رهی، برزنی و عشوه دهی
اینت بلائی که توئی، یارب زنهار ز تو
یارب زنهار ز تو سخت بلائی که توئی
برکنی از عشوه سرم، خون کنی از غم جگرم
شبی چو باران بگرم، ور نخرامی زدرم
غصه ز تو چند خورم، محنت تو چند برم
اینت بلائی که توئی، یارب زنهار ز تو
یارب زنهار ز تو سخت بلائی که توئی
شیفته زار توام، عاشق رخسار توام
گشته و بیمار توام، بدل گرفتار توام
بجان. خریدار توام، بیا. که در کار توام
اینت بلائی که توئی، یارب زنهار ز تو
یارب زنهار ز تو سخت بلائی که توئی
باشد شرمیت یقین، از من رنجور حزین
زغمزه بگشای کمین، مگر از این غمزه کین
اثیر خود را به از این، ز دوستداران بگزین
اینت بلائی که توئی، یارب زنهار زتو
یارب زنهار ز تو سخت بلائی که توئی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهی عذابی است که معشوق برای عاشق ایجاد میکند. شاعر از درد و رنجی که به واسطهی عشق به معشوق میکشد مینویسد و از خداوند استمداد میکند تا از این بلای عشقی نجات یابد. او احساس میکند که معشوق با زیبایی و جذابیتش، دل او را تسخیر کرده و او را به حالت ناامیدی و غم انداخته است. شاعر بارها به خداوند زنهار میدهد و از سختیهایی که ناشی از عشق است، گلایه میکند. در نهایت، این ارتباط عاطفی و زجرآور به شدت بر روح و جان او اثر میگذارد و او در آرزوی نجات از این وضعیت است.
هوش مصنوعی: ای دل بیرحم، تو که سبب شادی و غم ما هستی، این سرنوشت عجیب چیست؟ من از کجا آمدهام و تو از کجا آمدهای؟
هوش مصنوعی: ای کاش میتوانستی از بدیها و ستمهایی که از من میبینی شرم کنی و از خدا بترسی. این عذاب و رنجی که از تو میرسد، ای کاش از آن نجات پیدا کنم.
هوش مصنوعی: ای پروردگار، مرا از آن بلاهای سختی که خود تو سبب آنها هستی، مبر و محفوظ بدار.
هوش مصنوعی: زیبای جادوگری که سخن میگوید، مانند فرماندهی لشکری است که بر دلها و جانها تسلط دارد و باعث فتنه و آشوب دور از من میشود.
هوش مصنوعی: اگر با ناز و عشوه به دیگران نگاه کنی، ما را درگیر مشکلات و دردسرها میکنی. این بلایی که تو بر سر ما میآوری، ای خدا، از تو به کمک نیاز دارم.
هوش مصنوعی: خدایا، به تو پناه میبرم از بلای سختی که تو خودی!
هوش مصنوعی: هرچند تو مانند سرو بلند و زیبا، چهرهای مانند خورشید و ماه داری، اما وقتی که دور هستی و در مخفیگاهی قرار داری، بر من آشکار نیستی.
هوش مصنوعی: دل انسان را به آسانی از دست میبردی و با زیبایی و ناز خود او را شیفته میکنی. ای خدا، این معضل و دردسر ناشی از وجود تو است؛ از تو حافظت را میخواهم.
هوش مصنوعی: ای پروردگار، به تو پناه میبرم از بلای سختی که خود تو هستی.
هوش مصنوعی: اگر تو از زلف و ناز و عشوهات دست بکشی، دل من از غم پارهپاره میشود. شبی مثل باران، در اندوه و بیتابی میسوزم و اگر هم مرا نرنجانی، باز دلم گرفتار غم خواهد بود.
هوش مصنوعی: چندین بار برای تو غصه بخورم و چندین بار درد و رنج تو را تحمل کنم؟ این درد و سختی که تو به بار آوردهای، ای خدا، مرا از این وضعیت نجات بده.
هوش مصنوعی: ای خدا، به فریادم برس از این بلا که تو خود آنی.
هوش مصنوعی: من به شدت به تو عشق ورزیدهام و به خاطر زیباییات مجذوب شدهام. حالا بیمار عشق تو هستم و دلباختهٔ تو شدهام.
هوش مصنوعی: ای خدا، جانم را برای تو میدهم و خریدار تو هستم، بیا. چون در کار توام بلایی است که خودت هستی. از تو به خودت پناه میبرم.
هوش مصنوعی: پروردگارا، ایمنم دار از این بلاهای سختی که خود تو هستی.
هوش مصنوعی: اگر مطمئنی که از من خجالت میکشی، با لبخند و نازت دلم را بشکن، شاید با این ناز و نگاه مرموزت درد و رنج من کاهش یابد.
هوش مصنوعی: بهتر است خود را از این وضعیت نجات دهی و از میان دوستداران انتخاب کنی. این بلایی که تو به بار آوردهای، ای خدا، لطفاً مرا از آن نجات بده.
هوش مصنوعی: پروردگارا، مرا از شرّ مصیبتی که تو خود آن را به وجود آوردهای، حفظ کن.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.