برخیز که جان است و جهان است و جوانی
خورشید برآمد بنگر نورفشانی
آن حسن که در خواب همیجست زلیخا
ای یوسف ایام به صد ره به از آنی
برخیز که آویخت ترازوی قیامت
برسنج ببین که سبکی یا تو گرانی
هر سوی نشانی است ز مخلوق به خالق
قانع نشود عاشق بیدل به نشانی
هر لحظه ز گردون برسد بانگ که ای گاو
ما راه سعادت بنمودیم تو دانی
برخیز و بیا دبدبه عمر ابد بین
تا بازرهی زود از این عالم فانی
او عمر عزیزی است از او چاره نداری
او جان جهان آمد و تو نقش جهانی
بر صورت سنگین بزند روح پذیرد
حیف است کز این روح تو محروم بمانی
او کان عقیق آمد و سرمایه کانها
در کان عقیق آی چه دربند دکانی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به بیداری و نشاط زندگی دعوت میکند و از زیباییهای جهان و جوانی سخن میگوید. او به حضور خورشید و روشنایی آن اشاره میکند و از جستوجوی عشق حقیقی یاد میکند. شاعر به انسان یادآوری میکند که باید خود را با معیارهای قیامت بسنجند و به حقیقت وجودی خود پی ببرند. همچنین اشاره میکند که عشق حقیقی فراتر از نشانههاست و از انسان میخواهد که به دنبال سعادت و معنا در زندگی باشد. او به ارزش عمر و فرصتهای حیاتی اشاره میکند و از اینکه هر لحظه را غنیمت بشمارد، تاکید میکند. در نهایت، شاعر به انسان یادآوری میکند که روح او گرانبهاست و نباید از آن غافل بماند.
هوش مصنوعی: بلند شو که زندگی و دنیا و جوانی وجود دارد. خورشید طلوع کرده، و به نورش نگاه کن.
هوش مصنوعی: حسنی که زلیخا در خواب به دنبالش بود، ای یوسف، این روزها به طرق مختلف بسیار بهتر از آنی که در خواب میدید، پیداست.
هوش مصنوعی: بیدار شو و آماده باش، چون ترازوی قیامت آماده است. باید خود را بسنجی و ببینی که آیا در زندگی سبکبار بودهای یا سنگینبار.
هوش مصنوعی: در هر گوشه و کنار نشانی از خلق خدا دیده میشود، اما عاشق واقعی که دلباختهاست هرگز به این نشانهها قناعت نمیکند.
هوش مصنوعی: هر لحظه از آسمان صدایی میآید که میگوید: «ای گاو، ما راه سعادت را نشان دادیم، تو خود میدانی».
هوش مصنوعی: برخیز و بیا تا عظمت و جذابیت زندگی جاودان را ببینی و زودتر از این دنیای زودگذر رهایی یابی.
هوش مصنوعی: او عمری ارزشمند است که نمیتوانی از آن فاصله بگیری. او جان جهان است و تو برای او تنها یک تصویر هستی.
هوش مصنوعی: اگر روح سنگینی را بر چهرهات بگذاری، روح تو شکوفا میشود. حیف است که از این روح خوشایند بینصیب بمانی.
هوش مصنوعی: او مثل سنگ عقیق است و در میان منافع و سرمایههای دنیا، سرمایهاش همان حقیقت و باطن خود اوست. حالا ببین در دنیای تجارت چه بر سر آن دکان میآید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گویم ز دل خویش دهانت کنم ای دوست
گوید نتوان کرد ز یک نقطه دهانی
گویم ز تن خویش میانت کنم ای ماه
گوید نتوان ساخت ز یک موی میانی
ای دوست به صدگونه بگردی به زمانی
گه خوش سخنی گیری و گه تلخ زبانی
چون ناز کنی ناز ترا نیست قیاسی
چون خشم کنی خشم ترا نیست کرانی
مانند میان تو و همچون دهن تو
[...]
روزی که تو آن زلف پر از مشک فشانی
ما را ندهد هیچ کس از مشگ نشانی
زلف تو شکنج است و تو بازش چه شکنجی
جعد تو فشانده است تو بازش چه فشانی
گاه این زبر سیم کند غالیه سائی
[...]
در کف دو زبانیست مرا بسته دهانی
گوید چو فصیحان صفت بیت زمانی
آن کودک عمری که بود کوژ چو پیری
و آواز برآورده چو آواز جوانی
ترکیب بدیعش ز جماد و حیوانست
[...]
ای ترک زبهر تو دلی دارم و جانی
ور هر دو بخواهی به تو بخشم به زمانی
با چون تو بتی زشت بود گر چو منی را
تیمار دلی باشد و اندیشهٔ جانی
از کوچکی ای بت که دهان داری گفتم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.