گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
مولانا

گفتم که بجست آن مه از خانه چو عیاری

تشنیع زنان بودم بر عهد وفاداری

غماز غمت گفتا در خانه بجوی آخر

آن طره که دل دزدد ماننده طراری

در سوخته جان زن از آهن و از سنگش

در پیه دو دیده خود بر آب بزن ناری

بفروز چنین شمعی در خانه همی‌گردان

باشد که نهان باشد او از پس دیواری

اندر پس دیواری در سایه خورشیدش

در نیم شب هجران بگشود مرا کاری

در خانه همی‌گشتم در دست چنین شمعی

تا تیره شد این شمعم از تابش انواری

گفتم که در این زندان چون یافتمت ای جان

در بی‌نمکی چون ره بردم به نمکساری

ای شوخ گریزنده وی شاه ستیزنده

وی از تو جهان زنده چون یافتمت باری

در حال نهانی شد پنهان چو معانی شد

چون گوهر کانی شد غیرت شده ستاری

من دست زنان بر سر چون حلقه شده بر در

وین طعنه زنان بر من هم یافته بازاری

از پرتو مخدومی شمس الحق تبریزی

چون مه که ز خورشیدش شد تیره خجل واری

 
 
 
منوچهری

خواهم که بدانم من جانا که چه خوداری

تا از چه برآشوبی، یا از چه بیازاری

گر هیچ سخن گویم با تو ز شکر خوشتر

صد کینه به دل گیری، صد اشک فروباری

بدخو نبدی چونین، بدخوت که کرد آخر

[...]

امیر معزی

ای جُسته جفاکاری جَسته ز وفاداری

بنمای وفاداری بگذار جفاکاری

آشفته‌ام از عشقت بیهوده چرا شیبی

آزرده‌ام از هجرت بیهوده چه آزاری

سیم‌است مرا در جسم از حسرت و غم خوردن

[...]

فلکی شروانی

شاهی که بدو نازد شاهی به جهانداری

خواهند به نور از وی اجرام فلک یاری

فرخنده (منوچهر) آن کش دهر برد فرمان

دارد صفت یزدان در قصد نکوکاری

بدخواه ورا خویشی با محنت و درویشی

[...]

عطار

ترسا بچه‌ای شنگی زین نادره دلداری

زین خوش نمکی شوخی، زین طرفه جگرخواری

از پستهٔ خندانش هرجا که شکر ریزی

در چاه زنخدانش هر جا که نگونساری

از هر سخن تلخش ره یافته بی دینی

[...]

مولانا

افتاد دل و جانم در فتنه طراری

سنگینک جنگینک سر بسته چو بیماری

آید سوی بی‌خوابی خواهد ز درش آبی

آب چه که می‌خواهد تا درفکند ناری

گوید که به اجرت ده این خانه مرا چندی

[...]

مشاهدهٔ ۷ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه