گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
مولانا

ای جان و جهان آخر از روی نکوکاری

یک دم چه زیان دارد گر روی به ما آری

ای روی تو چون آتش وی بوی تو چون گل خَوش

یا رب که چه رو داری یا رب که چه بو داری

در پیش دو چشم من پیوسته خیال تو

خوش خواب که می‌بینم در حالت بیداری

دل را چو خیال تو بنوازد مسکین دل

در پوست نمی‌گنجد از لذت دلداری

قرص قمرت گویم نور بصرت گویم

جان دگرت گویم یا صحت بیماری

از شرم تو شاخ گل سر پیش درافکنده

وز زاری من بلبل وامانده شد از زاری

از جمله ببر زیرا آن جا که توی و او

تو نیز نمی‌گنجی جز او که دهد یاری

اندر شکم ماهی دم با کی زند یونس

جز او کی بود مونس در نیم شب تاری

در چشمه سوزن تو خواهی که رود اشتر

ای بسته تو بر اشتر شش تنگ به سرباری

با این همه ای دیده نومید مباش از وی

چون ابر بهاری کن در عشق گهرباری

 
 
 
منوچهری

خواهم که بدانم من جانا که چه خوداری

تا از چه برآشوبی، یا از چه بیازاری

گر هیچ سخن گویم با تو ز شکر خوشتر

صد کینه به دل گیری، صد اشک فروباری

بدخو نبدی چونین، بدخوت که کرد آخر

[...]

امیر معزی

ای جُسته جفاکاری جَسته ز وفاداری

بنمای وفاداری بگذار جفاکاری

آشفته‌ام از عشقت بیهوده چرا شیبی

آزرده‌ام از هجرت بیهوده چه آزاری

سیم‌است مرا در جسم از حسرت و غم خوردن

[...]

فلکی شروانی

شاهی که بدو نازد شاهی به جهانداری

خواهند به نور از وی اجرام فلک یاری

فرخنده (منوچهر) آن کش دهر برد فرمان

دارد صفت یزدان در قصد نکوکاری

بدخواه ورا خویشی با محنت و درویشی

[...]

عطار

ترسا بچه‌ای شنگی زین نادره دلداری

زین خوش نمکی شوخی، زین طرفه جگرخواری

از پستهٔ خندانش هرجا که شکر ریزی

در چاه زنخدانش هر جا که نگونساری

از هر سخن تلخش ره یافته بی دینی

[...]

مولانا

افتاد دل و جانم در فتنه طراری

سنگینک جنگینک سر بسته چو بیماری

آید سوی بی‌خوابی خواهد ز درش آبی

آب چه که می‌خواهد تا درفکند ناری

گوید که به اجرت ده این خانه مرا چندی

[...]

مشاهدهٔ ۷ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه