ای پرده در پرده بنگر که چهها کردی
دل بردی و جان بردی این جا چه رها کردی
ای برده هوسها را بشکسته قفسها را
مرغ دل ما خستی پس قصد هوا کردی
گر قصد هوا کردی ور عزم جفا کردی
کو زهره که تا گویم ای دوست چرا کردی
آن شمع که میسوزد گویم ز چه میگرید
زیرا که ز شیرینش در قهر جدا کردی
آن چنگ که میزارد گویم ز چه میزارد
کز هجر تو پشت او چون بنده دوتا کردی
این جمله جفا کردی اما چو نمودی رو
زهرم چو شکر کردی وز درد دوا کردی
هر برگ ز بیبرگی کفها به دعا برداشت
از بس که کرم کردی حاجات روا کردی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به معشوقهاش اشاره میکند و از او میخواهد بررسی کند که چگونه دل و جان او را برده و او را رها کرده است. او همچنین به شکستن قفس هوسها و آزاد کردن دل از قید و بندها اشاره میکند. شاعر از او میپرسد چرا به او جفا کرده و دل را آزار میدهد. او از غم و آتش عشق میگوید و بر این باور است که معشوقش با رفتار خوبش درد او را درمان کرده و دل او را شاد کرده است. در نهایت، شاعر به کرم و لطف معشوقهاش اشاره میکند و از او به خاطر برآورده شدن حاجاتش تشکر میکند.
هوش مصنوعی: ای پردهنشین، ببین که چه کارهایی کردی! دل و جان مرا بردی و در اینجا چه چیزهایی را رها کردی.
هوش مصنوعی: ای کسی که زنجیر آرزوها را پاره کردهای و قفسهای محدودیت را شکستهای، حالا دل ما هم از آزادی بهرهمند شده و تو دوباره به خواستهها و آرزوهای خود برگشتی.
هوش مصنوعی: اگر به عشق و محبت فکر کردهای و تصمیم به ظلم و اذیت گرفتهای، چه کسی را داری که بگوید دوست چرا این کار را کردهای؟
هوش مصنوعی: آن شمعی که در حال سوختن است، میپرسم که چرا گریه میکند. زیرا تو آن شیرینی را که داشت، از او جدا کردی.
هوش مصنوعی: آن چنگی که به صدا درمیآید، به من بگو که چرا اینطور نغمه سر میدهد؛ چون از دوری تو، پشت آن در مثل دو نیمه شده است.
هوش مصنوعی: تو در حق من کوتاهی کردی، اما وقتی روی خود را از من برگرداندی، گویی زهر من را با شیر گره زدی و از دردی که داشتم، درمانی ساختی.
هوش مصنوعی: هر برگ درخت به خاطر بیبرگیاش دست به دعا برداشت، زیرا تو آنقدر لطف کردی که خواستهها برآورده شدند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای پرده در پرده بنگر که چهها کردی
دل بودی و جان بردی این جا چه رها کردی
خورشید جهانی تو سلطان شهانی تو
بیهوشی جانی تو گیرم که جفا کردی
هم عاقبت ای سلطان بردی همه را مهمان
[...]
تا لاله صفت جانا گلگونه قبا کردی
چون لاله هزاران داغ اندر دل ما کردی
خستی و جفا کردی بستی و رها کردی
جانا بکه بر گویم با ما تو چه ها کردی
تا جام می گلگون دادی برقیب دون
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.