گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
مولانا

آمد مه ما مستی دستی فلکا دستی

من نیست شدم باری در هست یکی هستی

از یک قدح و صد دل، او مست نمی‌گردد

گر باده اثر کردی در دل تن از او رستی

بار دگر آوردی زان می که سحر خوردی

پر می‌دهیم گر نی این شیشه بنشکستی

بر جام من از مستی سنگی زدی اشکستی

از جز تو گر اشکستی بودی که نپیوستی

زین باده چشید آدم کز خویش برون آمد

گر مرده از این خوردی از گور برون جستی

گر سیر نه ای از سر هین خوار و زبون منگر

در ماه که از بالا برآید به چه پستی

ای برده نمازم را از وقت چه بی‌باکی

گر رشک نبردی دل تن عشق پرستستی

آن مست در آن مستی گر آمدی اندر صف

هم قبله از او گشتی هم کعبه رخش خستی

 
 
 

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه

امیر معزی

آن روی به نیکویی خورشید جهانستی

وان یار به‌ زیبایی چون حور جنانستی

خونخواره دو چشم او چون در نگرد شاید

گویی‌ که دو جادو را آهنگ به‌ جانستی

گر راز دو زلفینش ایام بدانستی

[...]

مولانا

من پای همی‌کوبم ای جان و جهان دستی

ای جان و جهان برجه از بهر دل مستی

ای مست مکش محشر بازآی ز شور و شر

آن دست بر آن دل نه ای کاش دلی هستی

ترک دل و جان کردم تا بی‌دل و جان گردم

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا