من پای همیکوبم ای جان و جهان دستی
ای جان و جهان برجه از بهر دل مستی
ای مست مکش محشر بازآی ز شور و شر
آن دست بر آن دل نه ای کاش دلی هستی
ترک دل و جان کردم تا بیدل و جان گردم
یک دل چه محل دارد صد دلکده بایستی
بنگر به درخت ای جان در رقص و سراندازی
اشکوفه چرا کردی گر باده نخوردستی
آن باد بهاری بین آمیزش و یاری بین
گر نی همه لطفستی با خاک نپیوستی
از یار مکن افغان بیجور نیامد عشق
گر نی ره عشق این است او کی دل ما خستی
صد لطف و عطا دارد صد مهر و وفا دارد
گر غیرت بگذارد دل بر دل ما بستی
با جمله جفاکاری پشتی کند و یاری
گر پشتی او نبود پشت همه بشکستی
دامی که در او عنقا بیپر شود و بیپا
بیرحمت او صعوه زین دام کجا خستی
خامش کن و ساکن شو ای باد سخن گرچه
در جنبش باد دل صد مروحه بایستی
شمس الحق تبریزی ماییم و شب وحشت
گر شمس نبودی شب از خویش کجا رستی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری از مولاناست که در آن به عشق و شور و شوق اشاره میکند. شاعر از دل و جانش میگوید و به کیفیت عشق و حالاتی که عاشق در آن به سر میبرد، میپردازد. او به رقص و شادابی دل اشاره میکند و به عشق به عنوان یک نیروی قدرتمند و اساسی در زندگی اشاره میدارد. شعر همچنین به ضرورت حضور معشوق و تاثیر او بر دل و جان عاشق میپردازد. مولانا در پایان به شمسالحق تبریزی اشاره میکند و بیان میکند که وجود شمس همچون نوری در شب تاریک بوده و بدون او، عشق و شور و شوق عاشقانه ناپدید میشود.
هوش مصنوعی: من با اشتیاق و شور، پا بر زمین میکوبم، ای جان و ای جهانی؛ بیا و برای شادی دل من، کمی تکان بخور.
هوش مصنوعی: ای عاشق مست، محشر را به هم نزن و از این شور و هیاهو دور شو. ای کاش دلی در این میان هست که بر آن دل بزنم و احساساتم را ابراز کنم.
هوش مصنوعی: من به خاطر عشق و احساسات عمیق، دل و جانم را رها کردهام و حالا میخواهم زندگیام را بدون دل و جان بگذرانم. اما یک دل چه ارزش و اهمیتی دارد وقتی که باید در صدها مکان و دلی دیگر تلاش کنم.
هوش مصنوعی: به درخت نگاه کن، ای جان؛ او در حال رقص و شادی است و گلهایش شکفتهاند. چرا تو وقتی باده نخوردهای، اینگونه ناراحت هستی؟
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی به توصیف فصل بهار و ارتباط آن با عشق و دوستی میپردازد. شاعر به نوعی از لطافت و صفای بهار یاد میکند و تأکید میکند که اگر این زیبایی و دوستی وجود نداشته باشد، مانند خاکی بیروح و بدون جذابیتی خواهد بود. به عبارتی، فصل بهار و زیباییهای آن به همراهی و محبت انسانها نیاز دارد تا کامل و اثرگذار باشد.
هوش مصنوعی: از یار ناله و شیون نکن، بیدلی کار عشق نیست. اگر عشق واقعی نیست، این چه نوع عشقی است که دل ما را آزرده کرده؟
هوش مصنوعی: او دارای صدها محبت و بخشش است و صدها احساس وفاداری و عشق دارد، اما اگر غیرت اجازه دهد، دل ما به دل او اتصال برقرار میکند.
هوش مصنوعی: اگر کسی به تمامی بدیها و ظلمها دچار شود و هیچ یاریگری در کنار او نباشد، به طوری که حمایت و پشتوانهاش را از دست بدهد، تنها کسی که میتواند او را نجات دهد، خود اوست. در واقع، در این شرایط، چارهای جز تکیه بر خود نخواهد داشت و ممکن است به شدت آسیب ببیند.
هوش مصنوعی: در دامنی که پرندهای مانند عنقا بدون پا و بدون پر قرار میگیرد، تو از کجا موفق به رهایی این صعوه (پرنده) از آن دام شدهای؟
هوش مصنوعی: سکوت کن و آرام باش ای باد، حتی اگر در حرکت تو، دل صد پرچم به اهتزاز درآید.
هوش مصنوعی: ما شمس الحق تبریزی هستیم و در تاریکی و ترس شب زندگی میکنیم. اگر شمس در کنار ما نبود، از کجا میتوانستیم از این شب تاریک و وحشتزا رهایی یابیم؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
باده خور و مستی کن مستی چه کنی از غم
دانی که به از مستی صد راه یکی مستی
آن روی به نیکویی خورشید جهانستی
وان یار به زیبایی چون حور جنانستی
خونخواره دو چشم او چون در نگرد شاید
گویی که دو جادو را آهنگ به جانستی
گر راز دو زلفینش ایام بدانستی
[...]
گر عشق بزد راهم ور عقل شد از مستی
ای دولت و اقبالم آخر نه توام هستی
رستن ز جهان شک هرگز نبود اندک
خاک کف پای شه کی باشد سردستی
ای طوطی جان پر زن بر خرمن شکر زن
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.