شدم از دست یک باره ز دست عشق تا دانی
در این مستی اگر جرمی کنم تا رو نگردانی
زهی پیدای ناپیدا پناه امشب و فردا
زهی جانم ز تو شیدا زهی حال پریشانی
ز زلف جعد چون سلسل بشد این حال من مشکل
میان موج خون دل مرا تا چند بنشانی
چو آرم پیش تو زاری بهانه نو برون آری
زهی شنگی و طراری زهی شوخی و پیشانی
زبان داری تو چون سوسن نمایی آب را روغن
چرا بیگانه ای با من چو تو از عین خویشانی
زهی مجلس زهی ساقی زهی مستان زهی باده
زهی عشاق دل داده زهی معشوق روحانی
شراب عشق تو آنگه جهان حسن بر جاگه
جمال روی تو آنگه کند جان کسی جانی
بکرده روح را حق بین خداوندی شمس الدین
ز تبریز نکوآیین به قدرتهای ربانی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از شاعر دربارهی عشق و حالات ناشی از آن صحبت میکند. شاعر از دست رفتن خود را در عشق روایت میکند و به مستی و حماقتهایی که ممکن است انجام دهد، اشاره میکند. او به زیبایی و غیرقابل دسترس بودن محبوبش اشاره کرده و از اضطراب و پریشانی خود در این عشق میگوید. همچنین او به شادی و ظرافت وجود عشق، باده و میخانه اشاره میکند و از زیبایی محبوبش به عنوان منبع حیات و شادابی یاد میکند. در نهایت، شاعر از فیض خداوند و زیباییهای دنیوی و معنوی سخن میگوید.
هوش مصنوعی: به خاطر عشق، ناگهان از خودم خارج شدم و میخواهم بدانی که در این حالتی که دارم، اگر اشتباهی مرتکب شوم، تا زمانی که تو رویم را برنگردانی.
هوش مصنوعی: ای کاش تویی که پیدایی اما در عین حال ناپیدایی، پناه من در این شب و فردا باشی. ای کاش جانم به عشق تو سرشار است و ای کاش حال من در این پریشانی است.
هوش مصنوعی: از زلف پیچیدهات چون زنجیری، حال دل من در میان خروشان خون و غم به کجا خواهد رسید و تا کی باید در این وضعیت بمانم؟
هوش مصنوعی: وقتی که جلو تو زاری میکنم، بهانهی تازهای به وجود میآوری. چه خوب است که تو همچنان شوخ و بازیگوش هستی، و چه زیبا که پیشانیات نماد این ویژگیهاست.
هوش مصنوعی: تو زبان داری و مانند گل سوسن زیبا هستی، چرا باید مانند روغن بیگانه باشی؟ تو از ذات خودت دور هستی.
هوش مصنوعی: چه گفتگو و جمع شگفتانگیزی! چه نوشندگان و ساقیای! چه میخانهای پر ز شور و عشق! چه عشاقی که دل به عشق باختهاند! و چه معشوقی با روحی بلند و پاک!
هوش مصنوعی: عشق تو همچون شرابی است که وقتی در دل کسی بنشیند، زیباییهای جهان را در سایه چهره تو به تصویر میکشد و در این حال، جان او به عشق تو جان تازهای میگیرد.
هوش مصنوعی: روح را، که از آن بهرهای عظیم دارد، به خداوندی که شمسالدین نامیده میشود و از تبریز است، نسبت میدهند. او از ویژگیهای برجسته و توانمندیهای الهی برخوردار است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ازو بی اندهی بگزین و شادی با تن آسانی
به تیمار جهان دل را چرا باید که بخسانی؟
ایا خوشتر ز جان و دل! همه رنج دل و جانی
به رنج تن شدم خرسند اگر دل را نرنجانی
شود بی جان تنم یکسر چو تو لختی بیازاری
تن از آزار جان پیچد تنم را زین قبل جانی؟
اگر چه جانی از انسی همیشه بر حذر باشد
[...]
نگارا ماه گردونی سوارا سرو بستانی
دل از دست خردمندان به ماه و سرو بستانی
اگر گردون بود مرکب به طلعت ماه گردونی
وگر بستان بود مجلس به قامت سرو بستانی
به آن زلفین شورانگیز مشک اندوده زنجیری
[...]
مسلمانان مسلمانان مسلمانی مسلمانی
ازین آیین بیدینان پشیمانی پشیمانی
مسلمانی کنون اسمیست بر عرفی و عاداتی
دریغا کو مسلمانی دریغا کو مسلمانی
فرو شد آفتاب دین برآمد روز بیدینان
[...]
زهی جاهت فریدونی ، زهی ملکت سلیمانی
به عون تو مسلم شد ز هر آفت مسلمانی
غلط گفتم ، خطا کردم، کجا آید به چشم اندر
تو را جاه فریدونی، تو را ملک سلیمانی؟
نجوید دهر جز از رسم تو آثار فرخنده
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.